🔴اصلاحات در لبه پرتگاه!! - 1 ♦️جریان اصلاحات از سال 76 پا به عرصه وجود گذاشته و بيش از 20 سال است كه در عرصه سياسي كشور در حال کنشگریست . در اين مدت، در سه دوره 8 ساله با در اختيار داشتن قوه مجريه و در برخي دوره‎ها با در اختيار گرفتن قوه مقننه به دنبال اجراي سياست‎هاي به اصطلاح اصلاح طلبانه خودشان بوده‎اند ولي با بررسي كارشناسانه و دقيق و حتي اعترافات سران اين جبهه، روشن مي‎شود جبهه مذكور در رسيدن به اهداف خود ناكام مانده است. شكست اين جريان در سال 84 و بازگشت مجدد آن تحت عنوان اعتدال در سال 92 و به بن بست رسيدن آن در سال 98 نشان از چالش‎هاي جدي دارد كه اين جبهه با آن‎ها مواجه است. ♦️چالش‎هايي كه اين جبهه را در لب پرتگاه مرگ و نابودي قرار داده است. چنان که صادق زیباکلام در گفت و گویی با خبرآنلاین گفت: « اصلاحات تمام شده است، در دوم اسفند ۱۳۹۸، همه چیز تمام شد، اصلاحات تمام شد، چون کرونا بود نمی شد ختم و شب هفت نمی شد گرفت، مسجد الجواد را نمی شد کرایه کنیم که بعدازظهر برای فاتحه بیایند. مردم در این تاریخ نشان دادند که از اصلاح طلبان عبور کردند.» در اين‎جا به برخي از چالش‎ها اشاره مي‎كنيم: اول) نداشتن مباني محكم و گفتمان قابل دفاع 🔷 يكي از چالش‎هاي اساسي كه اين جبهه از ابتدا تا كنون با آن مواجه است، نداشتن تعريف صحيح از « اصلاحات» و تبيين مباني قابل دفاع مي‎باشد؛ به‎طوري كه تاكنون حتي براي طرفداران خودشان نيز مشخص نكرده‎اند كه منظورشان از اصلاح چيست! آيا به دنبال تغيير نظام اسلامي‎اند يا حفظ جمهوري اسلامي؟ آيا انديشه‎هاي حضرت امام(ره) را قبول دارند يا بر اين باورند كه بايد امام(ره) را به موزه تاريخ سپرد؟ آيا مكتب اسلام را به‌عنوان يك مكتب جامع و كامل در همه عرصه‎ها قبول دارند يا معتقدند كه بايد اسلام را كنار گذاشت و به مكاتب الحادي ليبرالی و... روي آورد؟ نداشتن تعريف درست از اصلاحات و عدم ارايه مباني روشن، موجب سردرگمي طرفداران آن‎ها شده است. 🔷 البته هر چند آن‎ها در اين موضوع، اعلان موضع شفافي نداشته‎اند ولي از لابلاي نوشته‎ها و بياناتشان روشن است كه تعريفشان از اصلاحات، همان رفرم يعني «تغيير تدريجي نظام» و از مباني نيز همان مباني غربي « اومانيزم، ليبراليزم، سكولاريسم» مي‎باشد. دوم) انقطاع نسلی و فقدان ایدئولوگ های جوان ♦️جبهه اصلاحات از نداشتن ايدئولوگ‎هاي جوان و به روز رنج مي‎برد؛ آن‎ها نتوانسته‎اند در اين مدت 20 ساله نيروي فكري قوي و به روزي كه براي نسل جوان قابل الگوگيري باشد تربيت كنند. عمده شخصيت‎هاي مطرح آن‎ها افرادي هستند كه در سنين پيري به سر مي‎برند و از جهت گفتماني نيز نمي‎توانند با نسل جوان ارتباط برقرار كنند. علاوه بر كهن سالي، اين افراد داراي سوابق قابل دفاعي نيستند و كارشان به جايي رسيده است كه خود آن‎ها تفكيك ميان جبهه اصلاحات به افراطي و معتدل را پذيرفته و بر طرد جبهه تندرو و افراطي خودشان اذعان دارند. بخش زیادی از جوانان اصلاح طلب دچار فقر معنایی و گفتمانی و تهی از مبانی اعتقادی اصلاح طلبی هستند به نحوی که با بدیهیات این جریان فکری آشنایی ندارند. سوم) خوی رفاه طلبی و جدایی از مردم ♦️يكي ديگر از چالش‎هاي اساسي جبهه اصلاحات، گرفتار شدن رجال برجسته اين جبهه در مسابقه رفاه و اشرافي گري است. داشتن اين روحيه، موجب شده است كه آن‎ها از مردم كوچه و بازار فاصله گرفته و بيش‎تر به دنبال افزايش سرمايه و زراندوزی باشند تا خدمت به مردم و ارتباط گرفتن با آن‌ها ، خانه‎های اشرافی و زندگی های آنچنانی و حقوق‎هاي نجومي در ميان اين جريان سياسي به امري عادي تبديل شده است و اتفاقا از همین جهت است که نه آنان فهمی از زندگی مردم دارند و نه مردم دغدغه های آنان مثل رفع حصر و.. فهم می کنند. البته برخي اصول گرانماياني كه از تابلوي اصول گرايي، كسب قدرت و افزايش پول و ثروت را دنبال مي‎كرده‎اند امروز در كنار همان اصلاح طلبان قرار گرفته و مباني و اصول را به ثمن بخس دنيا فروخته اند. چهارم) نابودی تکیه گاه این جبهه در خارج 🔷 بعداز شكست برجام و بدعهدي طرف غربی، جريان اصلاحات تكيه گاه و پشتيبان خود را از دست داد و امروز ديگر نمي‎تواند از جريان غربي به‌عنوان يك راه نجات تبليغ كند. از اين رو، جرياني كه تنها راه پيشرفت را گذر از راه غرب مي‎دانست، امروز در برابر مردم هيچ حرف قابل قبولي براي ادامه حيات ندارد بلكه بايد پاسخگوي خسارت‎هاي سنگين ناشي از اعتماد بيجا به غرب باشد. 🔻ادامه دارد🔻 @margoomat