✨مداحی شهید بابائی 🌺 ازساختمان عملیات که آمدیم بیرون، راننده‌اش را فرستاد تا بقیه را برساند. وقتی دسته عزاداری را از دور دید که متشکل از کادر و پرسنل نیروی هوائی بودند، نشست زمین. پوتین هایش را در آورده، آنها را به هم گره زد و به گردنش انداخت. آن روز حُرّی شده بود برای خودش. ☘صدای نوحه اش که از میان جمعیت بلند شد، دسته عزاداری حرکت کرد به سمت مسجد پایگاه. راوی: سرهنگ خلبان فضل الله نیا 📚خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۱۹ به نقل از (پرواز تا بی نهایت، ص ۱۱۲) 🆔 @tanha_rahe_narafte