✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊 💥💫کتاب : عصمت 💫💥 ⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️ ☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄ 💥✨قسمت : هشتاد ✨💥 ◀️کشاکش جنگ بود و کمبود انواع ابزار و وسایل، آن روزها به ندرت می‌شد دوربین عکاسی📸 پیدا کرد. یک روز همه اعضای خانواده دور هم جمع شده بودیم که علیرضا، دوربین به دست وارد خانه شد و گفت: «می‌خوام ازتون عکس یادگاری بگیرم.»🎞 ◀️عصمت هم که در جمع خواهرانش نشسته بود، اول از همه بلند شد و کنار تک ‌تک آن‌ها ایستاد✳️ و با هم عکس گرفتند. آمدن ناگهانی دوربین، مثل یک معجزه بود، چون تا آن روز عکس‌هایی به این زیبایی🌟 و دور هم بودن نداشتیم علیرضا عکاس شده بود. ◀️وقتی عصمت در کنار همهٔ خواهرانش عکس گرفت، متوجه من شد🔶 که در هال خانه مشغول پاک کردن برنج بودم علیرضا و عصمت به طرف من آمدند‌ عصمت 🌸در کنارم نشست و علیرضا دوربین را بلند کرد تا عکس بگیرد به او گفتم: «علی! مادر جون! اجازه بده حجابم رو درست کنم.»👌 خندهٔ علیرضا از دیدن دستپاچه شدن من، باعث شد که ما هم شروع کنیم به خندیدن.😂 علیرضا مرتباً می‌گفت: آماده‌اید؟ یه کم زودتر! می‌خوام دوربین📷 رو به صاحبش برگردونم.» ما نگاهی به همدیگر انداختیم و سعی کردیم جلوی خندیدنمان☺️ را بگیریم که علیرضا آخرین عکس را از ما گرفت. عصمت گفت: «مادر! این عکس رو یادگاری پیش خودت نگه‌دار و بعد شهادتم🌷 وقتی دلت برام تنگ شد، بهش نگاه کن و همیشه منو به خاطر داشته باش.»😔 من خنده‌کنان جواب دادم: «دخترم! اگه قرار به شهادت باشه، همهٔ ما با هم شهید🌷 می‌شیم و لطف خدا شامل حالمون می‌شه. اگه هم تقدیرمون به زنده موندن باشه، همگی زنده✅ می‌مونیم.» بعد از اینکه عکس انداختیم، از خواستگار🔅 فرخنده خواهرش که چند روز پیش برایش آمده بود سؤال کرد و گفت: «نظرتون چیه؟» گفتم: «هنوز فرخنده سن و سالش✳️ کمه!» گفت: «شنیدم خانوادهٔ‌ مذهبی داره و پسر خوبیه، من راضی‌اش می‌کنم باهاش حرف می‌زنم.»✅ رفت کنار فرخنده نشست و باهاش حرف می‌زد حواسم به عصمت 🌸بود. صدایش را می‌شنیدم که به فرخنده می‌گفت: «خانوادهٔ چرمبریان جزو خانوادهٔ شهدا 💐هستند، چه چیزی از این بهتر که عروس فرزند شهیدی بشوی که تمام خانواده‌اش را از دست داده. از یک خانواده ۱۶ نفر شهید🌷 شده فقط و فقط همین پسر که به خواستگاری تو آمده و دو خواهرش تنها بازماندگان این خانواده هستن😔 شنیده‌ام رزمنده است کلی با فرخنده حرف زد تا راضی شد. ادامه دارد ........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 ✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️