✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🍃 ✨ ❤️ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊 💥💫کتاب : عصمت 💫💥 ⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️ ☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄ 💥✨قسمت : صد و یک✨💥 ◀️درست چند روز بعد در تاریخ 1360/9/19 که مراسم اولین هفتهٔ شهادت این شهدای 🌷بزرگوار بود؛ اجرای یک مراسم بزرگداشت، برنامه‌ریزی و تدوین شد. این شهدا از چند مسجد به جبهه اعزام شده بودند. چون مسجد ما- مسجد امام جعفرصادق(ع)-🕌 بیشترین تعداد شهدا را در این عملیات داشت، برادران بسیجِ مسجد، برگزاری این مراسم، اعم از آماده سازی، تدارکات، تهیه قاب عکس شهدا، تهیه دسته‌های گل💐 و... را به عهده گرفتند. ◀️مسئولیت تدارک کارهای فرهنگی مراسم، به عهدهٔ آقای عبدالرحیم رشیدپور بود از گروه مارش🎺 پایگاه هوایی دزفول برای همراهی در این مراسم دعوت کرده بودیم. آن‌ها هم قبول کردند و برای تمرین از صبح 🌞خیلی زود به پایگاه بسیج، واقع در «کودکستان شهید سعادت‌نیا» آمدند و در زیرزمین آنجا تمرین✳️ می‌کردند و چون اولین باری بود که از این گروه دعوت می‌شد، برای بچه‌های بسیج، تازگی داشت و استقبال کردند. ◀️فعالیت و شور همکاری بین برادران، دیدنی بود. از ساعات اولیهٔ صبحِ همان روز، یکی به دنبال تهیهٔ عکس شهدا، یکی به دنبال ماشین تدارکات و کنترل، دیگری تهیهٔ دسته گل و پرچم🏴 و پلاکارد و... بسیج شدیم. ◀️نزدیک ظهر بود که تمام کارها انجام گرفت. یک ساعت بعد از نماز ظهر و صرف ناهار برای رفتن به گلزار شهدای🌷 بهشت‌علی آماده شدیم. البته طبق برنامه می‌بایست در مسیر حرکتمان «مسجد شهدا»، «مسجد حضرت زینب(س)» و «مسجد صاحب الزمان(عج)» هم که به صورت هیئت‌های سینه زنی تجمع کرده بودند، به ما ملحق شوند. ◀️چندین بار حملهٔ موشکی و بمباران در شهر صورت گرفته بود و ساکنین چند منطقه به پناهگاه‌های اطراف شهر رفته بودند و شهر نسبتاً خلوت بود. خانواده‌های شهدای 🌷بستان هر کدام با یک تاج گل که قاب عکس شهیدشان بر روی آن نصب شده بود، جلوی هیئت ایستاده بودند و گروه مارش هم شروع کرد به نواختن سرودهای انقلابی و نواهایی در رابطه با شهدا.🍃🌸🍃 ادامه دارد ...... http://eitaa.com/mashgheshgh313 ✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️