4 الهام با جیغ و داد گفت _ تمومش کن اگه به خاطر رضوان نبود تا الان صد دفعه از این خونه رفته بودم. پوزخندی زدم_ نخیر به خاطر رضوان نیست! جنابعالی به خاطر آبروی خانوادگیته خانم که موندی و زندگی منو اینطوری به گند کشیدی. کلافه پوفی کشید و گفت_ باشه اصلا حرف تو درست. اما من باید بدونم که تو داشتی با کی حرف می‌زدی.. باید بدونم شوهرم هر شب تو اتاقش با کی تلفنی حرف می‌زنه یا نه . لحنش پر از تهدید شد_ تو که نمی‌خوای تو فامیل پخش شه که با کسی رابطه داری؟ این حرفو که شنیدم نتونستم خودمو کنترل کنم با عصبانیت به سمتش خیز برداشتم خواستم تو صورتش سیلی بزنم خودشو سریع عقب کشید و با جیغ گفت _ دستت من بخوره پشیمونت می‌کنم. بدون اینکه بخوام بحثو ادامه بدم از خونه بیرون زدم و از روی ناچاری رفتم به خونه‌ای که برای مریم گرفته بودم. ادامه دارد. کپی حرام.