مادرم نام میترا را روی دخترم گذاشت، چون علاقه شوهرم به نامهای ایرانی و فارسی را می دانست.
اما بعد ها که میترا بزرگ شد به اسمش اعتراض کرد.
بارها به مادرم گفت: من دوست دارم اسمم زینب باشد. من می خواهم مثل حضرت زینب سلام الله علیها باشم.
زینب از بین همه ی بچه ها سازگارتر بود، از هیچ چیز ایراد نمی گرفت، هر غذایی را می خورد. صبور اما فعال بود، از بچگی به من در کارهای خانه کمک می کرد.
حالا زینب نبود....
در سومین شب گم شدن زینب...
زینب حقیقت من بود...
همه ی عشق و ایمانی که در من به امانت گذاشته بود...
#معصومانه
#پله_های_دانایی
#من_کتابِ_خوب_می_خوانم.