مَبهوتْ³¹⁵
مَبهوتْ³¹⁵
من هروقت اومدم پیشت زیارت وداع نخوندم.. چون دلم نمیومد باهات خدافظی کنم.. چون آخرای رفتن بهت گفتم من
وداع … ! اونجا که چند قدم میری هی بر میگردی پشت سرتو نگاه میکنی تا زمانی که از شهر بزنی بیرون چشمت بین ساختمونا دنبالِ گنبدش میگرده(: