امشب داشتم فکر میکردم و فهمیدم خیلی نامَردم شدم.. دیگه تو صورت زدنم.. دیگه کبود شدن صورتم.. دیگه ضجه‌زدن و صدای گرفتم هیچکدومش فایده نداره.. تَه‌ نامردیه که این شبا شنیدم چه‌طور مادرم رو زدن و بهش جسارت کردن ولی بازم از روضه زنده اومدم بیرون..😭 بازم این نفس لعنتی میاد و میره.. مادرجان ببخش من بلد نیستم حق روضه‌‌یِ شمارو ادا کنم💔 کم مارو قبول کن..