هدایت شده از mesaghمیثاق
🌷 یاباب الحوائج، یا موسی ابن جعفر (ع) 👈 چقدر شبیه زندان امام موسی ابن جعفر(ع) است... سالها بعد از هارون الرشید در بغداد، فرزندان بعثی اون ملعون، دوباره در بغداد، شیعیان مولا و آزادگان سرافراز آن امام همام را در همان زندان های مخوف (مطامیر) جا دادند، تا به شهادت رسیدند...یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد👌 🌷به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد و یك پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود... وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟... من وزیر نفت ایران, محمد جواد تندگویان. هستم... فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود... گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه چال، طبقه زیرین پادگان هوا نیروز به نام الرشید است...گفت: پیـام من مرزداری از وطن است. صبوری است. نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم, ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم: به خدا قسم پیامت رابه ایرانیان می‌رسانم خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت... کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه راوی: عیسی عبدی، کتاب ساعت به وقت بغداد، ج1، ص89.