🛑
آیت الله موسوی تهرانی و خبرنگار BBC
💥
جناب استاد، با من مصاحبه میکنید⁉️
✍
#محمدصادق_ابوالحسنی🔻
1⃣ قریب به ۲۵ سال آشنایی و گاه روابط نزدیک با آیت الله موسوی تهرانی (ره)، سبب شده تا این روزها آلبوم خاطرات آن بزرگمرد، مثل پرده سینما جلوی چشمم قرار گیرد و شاهد مرور آنها از مقابل دیدگانم باشم.
راستش را بخواهید، این بنده راقم سطور، از همان نوجوانی، رسم ادب و احترام به این بزرگوار را از مرحوم پدر آموختهام و شیرین ترین و شیواترین سبک تدریس را در درس پربار ایشان به نظاره نشستهام؛ همچنانکه با روضههای خالصانه و رشک برانگیز بیت ایشان نیز بیگانه نیستم.
2⃣ فراموش نمیکنم روزی به اتفاق پدرم مرحوم استاد ابوالحسنی (منذر) به منزل آیت الله موسوی تهرانی واقع در خیابان بیگدلی (انتهای کوچه شیرین) رفتیم. مرحوم آیت الله موسوی با استاد مُنذِر انس داشت و آن روزها - حداقل ۱۸ سال پیش - خیلی سرحال بود؛ به گونهای که وقتی میخواست خاطرات خودش را تعریف کند، با یک شور و حرارتی سخن میگفت و تُنِ صدایِ گرم ایشان به ضمیمه حالات دست و چهره، شنونده را تحت تأثير قرار میداد. یادم هست در آن ایام میفرمود: من سر درس یک تریبون دارم و هر وقت احساس تکلیف کنم، انتقادات خودم را به اوضاع دینی و فرهنگی مطرح میکنم و با کسی تعارف ندارم. (منتها از قدیم خبر انتقادهای من در حوزه و مجامع دیگر پیچیده و مورد توجه قرار میگیرد).
3⃣ اما روزی به خانه بازگشتم. پس از چندی دیدم یک آقایی کنار در ایستاده و با من کار دارد. وقتی آمدم از من پرسید شما استاد موسوی تهرانی هستید؟ گفتم بله، بفرمایید. گفت من از طرف بی بی سی آمدم و میخواهم با شما مصاحبه کنم. آیا قبول دارید که جمهوری اسلامی، حوزه را دانشگاهی کرده است؟ استاد موسوی اشاره میکرد که من فهمیدم این فرد برای سوء استفاده آمده و غرض دارد، بویژه اینکه از من میپرسید، قبول دارید که این مسائل زیر سر رهبری است؟ ضمناً استاد بارها میفرمودند من لامذهب ترین افراد را عوامل همین رادیوهای بیگانه میدانم که اصلاً دلشان برای دین و حوزه نسوخته، بلکه میخواهند خط بدهند و افراد را به جان هم بیندازند. خلاصه به آن شخص گفتم من با شما مصاحبه نمیکنم لذا آن خبرنگار برگشت و به هدفش نرسید. استاد بدین وسیله میفرمود: من ضد انحرافم و اگر بر انحرافات روز اعتراض میکنم، اگر احساس کنم که برخی میخواهند سوء استفاده سیاسی کنند، اجازه نمیدهم.
4⃣ حال اجازه دهید، در پایان یک نتیجه گیری از این خاطره داشته باشم. خداوند متعال را شاهد میگیرم که اگر خیلی از افراد در قالب موضعگیری سیاسی، دادِ خودشان را میزنند، ولی استاد موسوی تهرانی، هیچوقت داد خودش را نزد و انتقادهای او از سنخ سیاست زدگی و ماجراجویی نبود؛ بلکه ادای وظیفه و تکلیف بود. لذا هرگز در پی جمع کردن طرفدار یا شهرت طلبی نیفتاد و اصلاً نمیخواست از این نمد برای خودش کلاهی بدوزد. از این رو همیشه خدا را در نظر میگرفت و منافع ملی و دینی جامعه را فدای هوای نفس دیگران نمیکرد و به دشمنان ایران اسلامی باج نمیداد. روحش شاد و نامش بلندآوازه باد.