هدایت شده از 
در منابع اسلامی چه ارزش و اهميتی برای «سكوت» بيان شده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔹در روایات اسلامی تاکید زیادی به شده است. امام على (ع) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مى فرمايد: «اگر پرهيزكار سكوت كند، سكوت او، او را محزون نمى كند». كسى كه ارزش و مقدار را فهميده باشد، را شعار خود قرار داده و بدون و سخن نمى گويد و كسى كه اطلاع و احاطه بر آثار لطيف و خصوصيات دقيق و باريك سكوت پيدا كرده و سكوت را نگهبان امين اسرار و حقایق قلبى خود قرار داده است، البته كلام و سكوتِ چنين آدمی عبادت خواهد بود و كسى بر اين عبادتِ او آگاهى نمى يابد بجز پادشاه با جبروت كه همان خداوند متعال است. [۱] 🔹ابن ابى الحديد در ذيل اين فراز مى گويد: «پرهيزكار از فوت كلام و سخن نگفتن محزون و ناراحت نمى شود؛ زيرا را غنيمت مى داند، نه خسران و زيان». [۲] آرى ساكتان ناطقند، آنها گرچه ساكتند، ولى روش و منش آنها گوياى ارزش هاى اخلاقى است. آنها مجسمه و تابلوى تمام نماى قرآنند. «قرآن هم امر و هم نهى مى كند و ساكت ناطق است». [۳] رسول اكرم (ص) مى فرمايند: «چهار چيز است كه فقط دارا است، يكى از آنها است و آن اولين عبادت است». [۴] امام صادق (ع) مى فرمايند: «كسانى كه قبل از شما بودند، سكوت را فرا گرفتند و شما سخن را، اگر فردى از شما خواست و عبادت كننده [با خلوص نيت] باشد، بايد را قبل از آن به مدت ده سال فرا گيرد، اگر اين كار را به خوبى انجام داد و صبر بر آن كرد، متعبّد مى شود و گرنه بايد بگويد: «مَا اَنَا لِمَا اَرُومُ بِاَهْلٍ؛ [۵] من اهليّت آنچه را در نيت دارم، ندارم». 🔹از نبى اكرم (ص) نقل شده كه: «حضرت به مردى كه نزد ايشان آمده بود فرمودند: آيا تو را به امرى كه وارد مى كند، راهنمایى كنم؟ گفت: بله يا رسول الله! فرمودند: از آنچه خدا به تو داده به ديگرى بده، گفت: اگر محتاجتر از ديگرى بودم چطور؟! فرمودند: مظلوم را يارى كن. گفت: اگر ضعيفتر از كسى باشم كه ياريش میكنم؟! فرمودند: راهنماى انسان جاهل و احمق باش، گفت: اگر خود، جاهلتر از ديگرى بودم؟! فرمودند: «زبان خود را ساكت كن، جز براى خير»؛ تو را خوشحال نمى كند اينكه در وجودت خصلتى از اين خصال باشد كه تو را به سوى بهشت سوق دهد؟». [۶] امام على (ع) نيز درباره صفات مؤمن در نهج البلاغه مى فرمايند: «مؤمن، سكوتش زياد و وقتش مشغول است». [۷] آنقدر به دنبال كار خير است كه ديگر، وقتى براى كلام و سخن بيهوده ندارد. «كم گوى و بجز مصلحت خويش مگوى - چيزى كه نپرسند تو خود پيش مگوى ؛ گوش تو دو دادند و زبان تو يكى - يعنى كه دو بشنو و يكى بيش مگوى». [۸] 🔹آنرا كه شراب معرفت نوش كنند - از هرچه به جز اوست فراموش كنند ؛ آنرا كه زبان دهند، ديده ندهند - و آن را كه دهند ديده خاموش كنند». [۹] امام صادق (ع) مى فرمايند: «در حكمت آل داود (ع) چنين آمده است: «بر فرد عاقل لازم است كه عارف به زمان خود باشد و روى آورنده به شأن و امورات خود گردد و بررسى احوال خود كند و حافظ زبان خود باشد». [۱۰] «وَشّا» مى گويد: «شنيدم از امام رضا (ع) كه میفرمود: اگر مردى از بنى اسرائيل مى خواست عابد بشود مى بايست ده سال قبل از آن اختيار كند». [۱۱] پيرگوى (گوينده اى كه پيرمرد بود) درباره خودستايى نزد حكيمى لاف میزد، كه بر سه زبان مسلط است و میتواند با آن زبانها نطق كند. حكيم گفت: بفرمائيد كه به چه زبانى ميتوانيد كنيد. [۱۲] در مجلس معاويه يكى از بزرگان خاموش بود و هيچ نمى گفت، معاويه گفت: «چرا سخن نمیگويى؟ آن مرد فاضل گفت: چه گويم، اگر راست گویم از تو بترسم و اگر دروغ گويم از خدا بترسم، پس در اين مقام سكوت اولاتر [از سخن گفتن است]». [۱۳] پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ۲، ج‏۶۸، ص۲۸۴، باب۷۸؛ و... [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، چ۱، ج۱۰، ص۱۳۸، ص۱۶۰ [۳] بحارالأنوار، همان، ج۸۹، ص۲۰، باب۱؛ و... [۴] همان، ج۷۴، ص۸۸، باب۴؛ و... [۵] همان، ج۷۵، ص۲۸۸، باب۲۴؛ و... [۶] همان، ج۶۸، ص۲۹۶، باب۷۸؛ و... [۷] همان، ج۶۴، ص۳۰۵، باب۱۴؛ و... [۸] مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة، امام صادق (ع)، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چ۱، ص۱۲۱؛ و... [۹] همان [۱۰] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية، چ۴، ج۲، ۱۱۶؛ و... [۱۱] الكافی، همان، ج۲، ص۱۱۶؛ و... [۱۲] مجله پاسدار اسلام، ش۹۰، ص۳۸ [۱۳] خواندنی های دلنشین، سعیدی لاهیجی، کتاب سعدی، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۹۱ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۵۶۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)