eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.4هزار دنبال‌کننده
199.1هزار عکس
184.1هزار ویدیو
2هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢امام علی (علیه السلام) نقش زبان در تجلی «شخصیت انسان» را چگونه تبیین می کنند؟ 🔹امام علی (عليه السلام) در حکمت ۱۴۸ «نهج البلاغه» درباره نقش زبان در تجلی «شخصیت انسان» مى فرمايد: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ؛ انسان زير زبان خود پنهان است [و تا سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد]». منظور از «مرء»؛ (انسان) در اينجا شخصيت و ارزش انسان است و منظور از «مخبوء»؛ (نهفته بودن) در زير زبان اين است كه هنگامى كه سخن بگويد شخصيت او آشكار مى شود، چرا كه سخن، ترجمان عقل و دريچه اى به سوى روح آدمى است، و هر چه در روح اوست از خوب و بد، والا و پست، بر زبان و كلماتش ظاهر مى شود. گاه انسان به افرادى برخورد مى كند كه از نظر ظاهر بسيار آراسته و پرابهت اند، اما همين كه زبان به سخن مى گشايند مى بيند كه چقدر تو خالى است، و بر عكس به افرادى برخورد مى كند كه ابداً ظاهرى آراسته ندارند؛ اما هنگامى كه زبان به سخن مى گشايند، انسان احساس مى كند شخص دانشمند و حكيمى است. 🔹مرحوم علامه مجلسى اين كلام را از «مصباح الشريعة» با اضافه اى از امام صادق از اميرمؤمنان امام على (عليهما السلام) نقل كرده است و آن اين كه امام (عليه السلام) به دنبال اين جمله مى فرمايد: «فَزِنْ كَلاَمَكَ وَ اعْرِضْهُ عَلَى الْعَقْلِ وَ الْمَعْرِفَةِ فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ فَتَكَلَّمْ بِهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَالسُّكُوتُ خَيْرٌ مِنْه؛ [۱] حال كه چنين است كلام خود را بسنج و بر عقل و معرفت عرضه دار، هرگاه رضاى خدا در آن است آن را بر زبان جارى كن و اگر غير از آن است سكوت از چنين سخن گفتنى بهتر است». درباره اهميت اين جمله كوتاه و تاثير آن در شناخت انسان ها دانشمندان اسلامی، سخن هاى برجسته اى گفته اند، از جمله ابن ابى الحديد در ذيل همين كلام حكمت آميز مى گويد: «مفهوم اين كلام در عبارات مختلفى آمده، اما تعبيرى كه در اينجا آمده از نظر كوتاه بودن و پرمعنا بودن نظير و مانند ندارد». [۲] 🔹مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» خود مى گويد: «اديب، فقيه و فيلسوف تنها با سخنانشان شناخته مى شوند و همچنين وكلا و اختر شناسان، ولى طبيب و مهندس و مانند آنها هم با سخنانشان شناخته مى شوند و هم با كارهايشان و به هر حال هر انسانى كه سخنان تازه و مفيدى در اختيار برادر هم نوعش بگذارد عاقل، عالم، اديب، فقيه و فيلسوف است، اما سخنوران فصيحى كه اثر با ارزشى از خود به يادگار نگذارده اند سوفسطائيانى بيش نيستند، هر چند هزاران جلد نثر و نظم نوشته باشند». [۳] تأثير اين سخن امام (عليه السلام) به قدرى در شعر شعرا و اديبان نمايان است. سعدى مى گويد: تا مرد سخن نگفته باشد ، عیب و هنرش نهفته باشد؛ نيز مي گويد: زبان در دهان ای خردمند چيست ، كليد در گنج صاحب هنر ، چو در بسته باشد چه داند كسى ، که گوهر فروش است يا پيله ور؛ شاعر دیگری می گوید: آدمی مخفی است در زير زبان ، اين زبان پرده است بر درگاه جان؛ شاعر ديگرى مى گويد: مرد، ار خزف و طلاى كان است ، در زير زبان خود نهان است. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ دوم، ج ‏۶۸، ص ۲۸۵، باب ۷۸؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، نورى، مؤسسة آل البيت (ع)، چ اول، ج ‏۹، ص ۲۲، باب ۱۰۱ [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، چ اول، ج ‏۱۸، ص ۳۵۳، ۱۴۴ [۳] فی ‏ظلال ‏نهج ‏البلاغة، مغنية، محمد جواد، دارالعلم‏ للملايين، چ سوم‏، ج ۴، ص ۳۱۶ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۱۳، ص ۲۲۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢مفهوم «انصاف در سخن» چیست؟ 🔹انصاف در بحث، نقطه مقابل مراء و جدال است، يعنى انسان به سخنان ديگران آن گونه بنگرد كه به سخنان خويش مى نگرد و از آن همان گونه دفاع كند كه از سخن خويش دفاع مى كند، و به تعبير ديگر طالب حق باشد و آن را نزد هر كس و هر کجا یافت، پذيرا شود، هر چند گوينده حق يك فرد عادى و او عالمى بزرگ و پر آوازه باشد؛ حتى اگر كودكى يا كافر و ظالمى سخن حقى بگويد آن را بپذيرد. البته انصاف كه در روايات اسلامى از آن ستايش فراوان شده به معنى يكسان نگريستن به منافع خويش و ديگران است، ولى يكى از شاخه هاى آن انصاف در سخن مى باشد. 🔹امام صادق (عليه السلام) در حديث معروفى مى فرمایند: «سَيِّدُ الاْعْمالِ ثَلاثَةٌ: اِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِكَ حَتّى لا تَرْضى بِشَىء اِلاّ رَضِيتَ لَهُمْ مِثْلَهُ وَ مُواساتُكَ الاْخَ فِى الْمالِ وَ ذِكُرُ اللهِ عَلى كُلِ حال؛ [۱] برترين اعمال سه چيز است: رعايت انصاف در حق مردم، نسبت به خويشتن تا آنجا كه چيزى را براى خود نخواهى مگر اينكه همانندش را براى آنها بخواهى، و مواسات با برادر دينى در مال و ذكر خدا در هر حال». جالب اينكه در بعضى از روايات مشاهده می کنیم امام صادق (عليه السلام) هنگامى كه چهارخانه بهشتى را در برابر چهار عمل تضمين مى كند، ترك مراء را سومين عمل، و انصاف در برابر مردم را چهارمين عمل مى شمرد كه ممكن است اشاره اى به انصاف در سخن بوده باشد. پی نوشت: [۱] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية، چ چهارم، ج ‏۲، ص ۱۴۴، باب الإنصاف و العدل؛ بحار الأنوار، مجلسى، دار إحياء التراث العربی، چ دوم، ج ‏۷۲، ص ۳۱، باب ۳۵ 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، مدرسة الامام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش،‏ چ اول‏، ج ۳، ص ۲۹۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
✅اهميت‌و‌چرايی‌دعا‌برای‌ظهور 💠 عنايت حضرت امام زمان علیه السلام برای دعا کننده... ✍قرآن کريم می فرمايند: وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا. (و هنگامى كه به شما درود گويند، شما درودى نيكوتر از آن، يا همانندش را پاسخ دهيد) تحيّت به معنای دعا برای حيات ديگران است؛ ولی معمولاَ اين کلمه هر نوع اظهار محبتی را که افراد در يا نسبت به ديگری انجام می دهند، شامل می شود که روشن ترين نمونه آن، سلام کردن است. بنابراين برای امام و به حضرتش، تحيّتی است که به محضر نورانی اش تقديم می شود و به يقين، امام طبق دستور قرآن، دعا کننده را بهتر از دعا و سلام او مشمول عنايت و لطف خدا گونه خود قرار می دهد. 📚کتاب نگين آفرينش2، ص34
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢امام علی (علیه السلام) نقش زبان در تجلی «شخصیت انسان» را چگونه تبیین می کنند؟ 🔹 (عليه السلام) در حکمت ۱۴۸ «نهج البلاغه» درباره نقش زبان در تجلی «شخصیت انسان» مى فرمايد: (انسان زير زبان خود پنهان است [و تا سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد])؛ «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ». منظور از «مرء»؛ (انسان) در اينجا شخصيت و ارزش انسان است، و منظور از «مخبوء»؛ (نهفته بودن) در زير زبان اين است كه هنگامى كه سخن بگويد شخصيت او آشكار مى شود، چرا كه سخن، ترجمان عقل و دريچه اى به سوى روح آدمى است، و هر چه در روح اوست از خوب و بد، والا و پست، بر زبان و كلماتش ظاهر مى شود. گاه انسان به افرادى برخورد مى كند كه از نظر ظاهر بسيار آراسته و پرابهت اند، اما همين كه زبان به سخن مى گشايند مى بيند كه چقدر تو خالى است، و بر عكس به افرادى برخورد مى كند كه ابداً ظاهرى آراسته ندارند، اما هنگامى كه زبان به سخن مى گشايند، انسان احساس مى كند شخص دانشمند و حكيمى است. 🔹مرحوم علامه مجلسى اين كلام را از «مصباح الشريعة» با اضافه اى از امام صادق از اميرالمؤمنين امام على (عليه السلام) نقل كرده است و آن اين كه امام (عليه السلام) به دنبال اين جمله مى فرمايد: «فَزِنْ كَلاَمَكَ وَ اعْرِضْهُ عَلَى الْعَقْلِ وَ الْمَعْرِفَةِ فَإِنْ كَانَ لِله وَ فِی اللهِ فَتَكَلَّمْ بِهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَالسُّكُوتُ خَيْرٌ مِنْه» [۱]؛ (حال كه چنين است كلام خود را بسنج و بر عقل و معرفت عرضه دار، هرگاه رضاى خدا در آن است آن را بر زبان جارى كن و اگر غير از آن است سكوت از چنين سخن گفتنى بهتر است). درباره اهميت اين جمله كوتاه و تاثير آن در شناخت انسان ها دانشمندان اسلامى، سخن هاى برجسته اى گفته اند؛ از جمله ابن ابى الحديد در ذيل همين كلام حكمت آميز مى گويد: «مفهوم اين كلام در عبارات مختلفى آمده، اما تعبيرى كه در اينجا آمده از نظر كوتاه بودن و پرمعنا بودن نظير و مانند ندارد». [۲] 🔹مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» خود مى گويد: «اديب، فقيه و فيلسوف تنها با سخنانشان شناخته مى شوند و همچنين وكلا و اخترشناسان، ولى طبيب و مهندس و مانند آنها هم با سخنانشان شناخته مى شوند و هم با كارهايشان، و به هر حال هر انسانى كه سخنان تازه و مفيدى در اختيار برادر هم نوعش بگذارد عاقل، عالم، اديب، فقيه و فيلسوف است، اما سخنوران فصيحى كه اثر با ارزشى از خود به يادگار نگذارده اند سوفسطائيانى بيش نيستند، هر چند هزاران جلد نثر و نظم نوشته باشند». [۳] تأثير اين سخن امام (عليه السلام) به قدرى در شعر شعرا و اديبان نمايان است. سعدى مى گويد: «تا مرد سخن نگفته باشد - عيب و هنرش نهفته باشد». نیز می گوید: «زبان در دهان ای خردمند چيست - کلید در گنج صاحب هنر - چو در بسته باشد چه داند كسى - که گوهر فروش است يا پيله ور». شاعر ديگرى مى گويد: «آدمى مخفى است در زير زبان - اين زبان پرده است بر درگاه جان». شاعر ديگرى مى گويد: «مرد، ار خزف و طلاى كان است - در زير زبان خود نهان است». پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، مجلسى، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج ‏۶۸، ص ۲۸۵، باب ۷۸ [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، قم،‏ ۱۴۰۴ق، چ اول، ج ‏۱۸، ص ۳۵۳، ۱۴۴ [۳] فی ‏ظلال ‏نهج ‏البلاغة، مغنية، محمد جواد، دارالعلم‏ للملايين،‏ بيروت‏، ۱۳۵۸ش، چ سوم‏، ج ۴، ص ۳۱۶ 📕پيام امام امير المؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۱۳، ص ۲۲۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢توجه به ثبت و ضبط اعمال و گفتار چه تاثیری در درمان بیماری های زبان دارد؟ 🔹توجه به اينكه فضايى كه در آن زندگى مى كنيم، مثل ضبط صوتى براى و بالخصوص ما است، موجب می شود انسان سنجيده تر سخن بگوید، اگرچه نوار ضبط شده را هم كسى گوش ندهد، صرف توجه به اين كه صدا ضبط میشود و احتمال اين هست كه كسى بشنود انگيزه اى در انسان ايجاد ميشود كه منطبق با معيارهاى صحيح صحبت كند و اين مسئله بالوجدان براى خود ما يا دوستان ما در موقع مصاحبه هاى راديويى قابل لمس است، چه رسد به مصاحبه هاى تلويزيونى كه علاوه بر صدا سيما هم مورد نظاره است. پس بايد بدانيم كه فضاى اطراف ما ضبط صوت الهى است كه حتى كوچكترين حرف را هم ضبط كرده و اگر خداوند اراده كند در «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» [طارق، ۹]؛ (روزى كه سريره ها و نهان ها آشكار میشود) اين نوار ضبط شده به سمع ما میرسد. همچنین توجه به اينكه افرادى موكّل هستند اعمال ما را عموماً و صحبت هاى ما را خصوصاً بنويسند و در رأس آنها خداوند بزرگ و عظيمى كه «لَاتَاخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ» [بقره، ۲۵۵]؛ (چرت و خواب او را نمى گيرد) نظاره گر است. 🔹اگر انسان به اين معنى توجه پيدا كند كه عالَم محضر خدا است هيچ وقت قولى و يا عملى برخلاف رضاى آن بزرگ كه ولى نعمت اوست انجام نمیدهد. اگر ما متوجه باشيم كه كودكى به تماشاى ما ايستاده هرگز در برابرش گناه و كاری خلاف ادب نمى كنيم؛ چه شده است ما را كه در برابر چنين بزرگى بيشرمانه دست به هر عمل ناروايى مى زنيم؟ امان از وقتى كه ، سايه ظلمانى خود را بر اين انسان عصيانگر بيفكند، كه چشم بسته دست به هر عمل خلافى مى زند. خداوندا! تو ما را از شرّ كه شيطان درونى است، و كه شيطان بیرونى است حفظ كن. من معترفم و هميشه زبان حالم چنين بوده - اگرچه غافل بوده ام - كه «اِلَهِى لَم يَكُن لِى حَولٌ فَاَنتَقِلُ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلَّا فِى وَقتٍ اَيْقَظْتَنِى لِمَحَبَّتِكَ» [۱]؛ (خدايا حول و قوه اى براى من نيست تا بتوانم به وسيله آن از معصيت تو روى برگردانم، مگر در وقتى كه تو مرا به خاطر محبتت بيدار كنى) و هميشه طالب بوده و هستم، همچنان كه از پيامبر اكرم (ص) رسيده كه: «اَللّهُمَّ لَاتَكِلْنَا اِلَى اَنْفُسِنَا طَرْفَةَ عَينٍ اَبَداً»؛ (خدايا آنى و چشم برهم زدنى ما را به خودمان وامگذار). 🔹همچنین توجه به اين نكته كه سخنان ما جزو اعمال ما است نیز تاثیر زیادی در درمان بیماری های زبان دارد. بعضى باور ندارند كه حرف جزء عمل است و مى گويند حرف باد هوا است؛ عمل آن است كه مثلاً سيلى به صورت كسى بزنى، در حالى كه اينها غافل اند از اينكه حرفى كه پشت سر فلان شخص میزند، از هزاران سيلى براى او ضررش بيشتر است. بايد باور كنيم كه حرفها در زمره اعمال مورد بررسى و مكافات قرار ميگيرد، حرف خوب در زمره اعمال خوب و حرف بد در زمره اعمال بد. وقتى پيامبر اكرم (ص) به امام على (ع) ميفرمايد: «اگر خدا كسى را به دست تو هدايت كند برای تو بهتر است از هر چه خورشيد بر آن طلوع و غروب میكند» مسلماً گناه منحرف كردن يك نفر هم ولو با حرف، عظيم است. 🔹شيعه و سنى نقل كرده اند كه «معاذ بن جبل» گفت: «با پيامبر اكرم (ص) در سفر بودم، روزى صبح كردم در حالى كه نزديك آن حضرت بودم و با هم راه مى رفتيم، از ايشان خواستم كه عملى را به من بياموزند كه مرا داخل بهشت كرده و از آتش جهنم دور گرداند. آن حضرت شروع به صحبت كرده كلماتى فرمودند تا رسيدند به اين جمله كه آيا مى خواهى تو را به ملاك و ريشه نصايحى كه كردم رهنمون سازم؟ گفتم: بله يا رسول الله؛ فرمودند: نگاه دار اين را، و اشاره به زبانشان كردند. معاذ بن جبل - که در ذهنش شايد مثل امثال ما اين طور بود كه حرف باد هوا است ـ عرض كرد: «آيا ما به واسطه آنچه مى گویيم مورد محاسبه و مكافات قرار مى گيريم؟»، پيامبر (ص) فرمودند: «ثَكَلَتْكَ اُمُّكَ يَا مَعَاذُ»؛ (مادرت به عزايت بنشيند اى معاذ) [پيامبر در مقام يك معلّم بايد گاهى با تندى برخورد كند كه طرف مقابل بداند حرف نادرستى زده است، صريح و تند حرف زدن معلم و مورد عتاب قرار دادن شاگرد از نمونه شلاق هاى تربيت است] سپس فرمودند: «وَ هَل يُكِبُّ النّاسَ‏ فِي‏ النّارِ عَلَى‏ وُجُوهِهِم (اَو عَلَى مَنَاخِرِهِم) إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم‏» [۲]؛ (آيا غير از اين است كه محصول زبان هاى مردم، مردم را به صورت به آتش مى اندازند؟)». پی نوشت‌ها؛ [۱] از مناجات شعبانيه. [۲] وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت(ع)، چ اول، ج ‏۱۲، ص ۲۸۱، باب ۱۵۲ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول، ج 1، ص 104. منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢امام علی (علیه السلام) در نامه نهج البلاغه، درباره فواید «سکوت» چه فرموده است؟ 🔹امام علی (عليه السلام) در بخشی از نامه ۳۱ «نهج البلاغه» خطاب به فرزندش امام حسن (علیه السلام) مى فرمايد: «وَ تَلَافِيكَ [۱] مَا فَرَطَ [۲] مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ»؛ (جبران آنچه بر اثر خود از دست داده اى، آسان تر از جبران آن است كه بر اثر سخن گفتن از دست رفته باشد). اشاره به اينكه انسان اگر از گفتن چيزى خوددارى و صرف نظر كند و بعد بفهمد اين سكوت اشتباه بوده فورا مى تواند آن را تلافى و تدارك كند، در حالى كه اگر سخنى بگويد و بعد بفهمد اين سخن اشتباه بوده و يا گفتنى نبوده است بازگرداندن آن امكان پذير نيست؛ همانند آبى است كه به روى زمين ريخته مى شود و جمع كردن آن عادتا غير ممكن است. 🔹در ادامه اين سخن، راه صحيح را براى رسيدن به اين مقصود با ذكر مثالى نشان مى دهد و مى فرمايد: «وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاءِ»؛ (نگهدارى آنچه در ظرف است با محكم بستن دهانه آن امكان پذير است). «وِعاء»؛ (ظرف) همان قلب و روح انسان است و «وكاء»؛ (ريسمانى است كه دهانه مشك را با آن مى بندند) اشاره به زبان و دهان انسان كه اگر انسان آن را در اختيار خود بگيرد سخنان ناموزون يا كلماتى كه موجب پشيمانى است از او صادر نمى شود. حضرت در بخش دیگری از این نامه به مضرات پر حرفی اشاره کرده، می فرماید: «مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ [۳]»؛ (كسى كه پرحرفى مى كند سخنان ناروا و بى معنا فراوان مى گويد). 🔹آرى يكى از فوايد ، گرفتار نشدن در دام سخنان بى معناست و اين بسيار به تجربه رسيده كه افراد پر حرف پرت و پلا زياد مى گويند؛ زيرا سخنان سنجيده و حساب شده، فكر و مطالعه مى خواهد؛ در حالى كه افراد پر حرف مجالى براى فكر ندارند. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در «غرر الحكم» عواقب سوء زيادى براى افراد پر حرف بيان فرموده از جمله اينكه «مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ زَلَّ» [۴]؛ (كسى كه سخن بسيار گويد لغزش فراوان خواهد داشت) و همين امر آبروى او را مى برد و سبب خوارى و رسوايى مى گردد به عكس كسانى كه كم و سنجيده سخن مى گويند، سبب آبرومندى خود مى شوند؛ و به گفته شاعر: كم گوى و گزيده گوى چون دُرّ - تا ز اندك تو جهان شود پر. پی نوشت‌ها [۱] «تلافى» از ريشه «لفى» بر وزن «نفى» به معناى جبران كردن است و «الفاء» به معناى يافتن. [۲] «فرط» از ريشه «فرط» بر وزن «شرط» به معناى كوتاهى كردن و «افراط» زياده روى كردن است. [۳] «اهجر» از ريشه «هجر» بر وزن «فجر» در اصل به معناى دورى و جدايى است. سپس به معناى هذيان گفتن مريض هم آمده؛ زيرا سخنانش در آن حالت ناخوشايند و دور كننده است. [۴] غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، دار الكتاب الإسلامی، قم، چاپ: دوم‏، ص ۵۸۱ (حکمت ۱۸۰) 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۹، ص ۶۳۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
توجه به ثبت و ضبط اعمال و گفتار چه تاثیری در درمان بیماری های زبان دارد؟ 🔹توجه به اينكه فضايى كه در آن زندگى مى كنيم، مثل ضبط صوتى براى و بالخصوص ما است، موجب می شود انسان سنجيده تر سخن بگوید، اگرچه نوار ضبط شده را هم كسى گوش ندهد، صرف توجه به اين كه صدا ضبط میشود و احتمال اين هست كه كسى بشنود انگيزه اى در انسان ايجاد ميشود كه منطبق با معيارهاى صحيح صحبت كند و اين مسئله بالوجدان براى خود ما يا دوستان ما در موقع مصاحبه هاى راديويى قابل لمس است، چه رسد به مصاحبه هاى تلويزيونى كه علاوه بر صدا سيما هم مورد نظاره است. پس بايد بدانيم كه فضاى اطراف ما ضبط صوت الهى است كه حتى كوچكترين حرف را هم ضبط كرده و اگر خداوند اراده كند در «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» [طارق، ۹]؛ (روزى كه سريره ها و نهان ها آشكار میشود) اين نوار ضبط شده به سمع ما میرسد. همچنین توجه به اينكه افرادى موكّل هستند اعمال ما را عموماً و صحبت هاى ما را خصوصاً بنويسند و در رأس آنها خداوند بزرگ و عظيمى كه «لَاتَاخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ» [بقره، ۲۵۵]؛ (چرت و خواب او را نمى گيرد) نظاره گر است. 🔹اگر انسان به اين معنى توجه پيدا كند كه عالَم محضر خدا است هيچ وقت قولى و يا عملى برخلاف رضاى آن بزرگ كه ولى نعمت اوست انجام نمیدهد. اگر ما متوجه باشيم كه كودكى به تماشاى ما ايستاده هرگز در برابرش گناه و كاری خلاف ادب نمى كنيم؛ چه شده است ما را كه در برابر چنين بزرگى بيشرمانه دست به هر عمل ناروايى مى زنيم؟ امان از وقتى كه ، سايه ظلمانى خود را بر اين انسان عصيانگر بيفكند، كه چشم بسته دست به هر عمل خلافى مى زند. خداوندا! تو ما را از شرّ كه شيطان درونى است، و كه شيطان بیرونى است حفظ كن. من معترفم و هميشه زبان حالم چنين بوده - اگرچه غافل بوده ام - كه «اِلَهِى لَم يَكُن لِى حَولٌ فَاَنتَقِلُ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلَّا فِى وَقتٍ اَيْقَظْتَنِى لِمَحَبَّتِكَ» [۱]؛ (خدايا حول و قوه اى براى من نيست تا بتوانم به وسيله آن از معصيت تو روى برگردانم، مگر در وقتى كه تو مرا به خاطر محبتت بيدار كنى) و هميشه طالب بوده و هستم، همچنان كه از پيامبر اكرم (ص) رسيده كه: «اَللّهُمَّ لَاتَكِلْنَا اِلَى اَنْفُسِنَا طَرْفَةَ عَينٍ اَبَداً»؛ (خدايا آنى و چشم برهم زدنى ما را به خودمان وامگذار). 🔹همچنین توجه به اين نكته كه سخنان ما جزو اعمال ما است نیز تاثیر زیادی در درمان بیماری های زبان دارد. بعضى باور ندارند كه حرف جزء عمل است و مى گويند حرف باد هوا است؛ عمل آن است كه مثلاً سيلى به صورت كسى بزنى، در حالى كه اينها غافل اند از اينكه حرفى كه پشت سر فلان شخص میزند، از هزاران سيلى براى او ضررش بيشتر است. بايد باور كنيم كه حرفها در زمره اعمال مورد بررسى و مكافات قرار ميگيرد، حرف خوب در زمره اعمال خوب و حرف بد در زمره اعمال بد. وقتى پيامبر اكرم (ص) به امام على (ع) ميفرمايد: «اگر خدا كسى را به دست تو هدايت كند برای تو بهتر است از هر چه خورشيد بر آن طلوع و غروب میكند» مسلماً گناه منحرف كردن يك نفر هم ولو با حرف، عظيم است. 🔹شيعه و سنى نقل كرده اند كه «معاذ بن جبل» گفت: «با پيامبر اكرم (ص) در سفر بودم، روزى صبح كردم در حالى كه نزديك آن حضرت بودم و با هم راه مى رفتيم، از ايشان خواستم كه عملى را به من بياموزند كه مرا داخل بهشت كرده و از آتش جهنم دور گرداند. آن حضرت شروع به صحبت كرده كلماتى فرمودند تا رسيدند به اين جمله كه آيا مى خواهى تو را به ملاك و ريشه نصايحى كه كردم رهنمون سازم؟ گفتم: بله يا رسول الله؛ فرمودند: نگاه دار اين را، و اشاره به زبانشان كردند. معاذ بن جبل - که در ذهنش شايد مثل امثال ما اين طور بود كه حرف باد هوا است ـ عرض كرد: «آيا ما به واسطه آنچه مى گویيم مورد محاسبه و مكافات قرار مى گيريم؟»، پيامبر (ص) فرمودند: «ثَكَلَتْكَ اُمُّكَ يَا مَعَاذُ»؛ (مادرت به عزايت بنشيند اى معاذ) [پيامبر در مقام يك معلّم بايد گاهى با تندى برخورد كند كه طرف مقابل بداند حرف نادرستى زده است، صريح و تند حرف زدن معلم و مورد عتاب قرار دادن شاگرد از نمونه شلاق هاى تربيت است] سپس فرمودند: «وَ هَل يُكِبُّ النّاسَ‏ فِي‏ النّارِ عَلَى‏ وُجُوهِهِم (اَو عَلَى مَنَاخِرِهِم) إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم‏» [۲]؛ (آيا غير از اين است كه محصول زبان هاى مردم، مردم را به صورت به آتش مى اندازند؟)». پی نوشت‌ها؛ [۱] از مناجات شعبانيه. [۲] وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت(ع)، چ اول، ج ‏۱۲، ص ۲۸۱، باب ۱۵۲ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول، ج 1، ص 104. منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
امام علی (علیه السلام) در نامه نهج البلاغه، درباره فواید «سکوت» چه فرموده است؟ 🔹امام علی (عليه السلام) در بخشی از نامه ۳۱ «نهج البلاغه» خطاب به فرزندش امام حسن (علیه السلام) مى فرمايد: «وَ تَلَافِيكَ [۱] مَا فَرَطَ [۲] مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ»؛ (جبران آنچه بر اثر خود از دست داده اى، آسان تر از جبران آن است كه بر اثر سخن گفتن از دست رفته باشد). اشاره به اينكه انسان اگر از گفتن چيزى خوددارى و صرف نظر كند و بعد بفهمد اين سكوت اشتباه بوده فورا مى تواند آن را تلافى و تدارك كند، در حالى كه اگر سخنى بگويد و بعد بفهمد اين سخن اشتباه بوده و يا گفتنى نبوده است بازگرداندن آن امكان پذير نيست؛ همانند آبى است كه به روى زمين ريخته مى شود و جمع كردن آن عادتا غير ممكن است. 🔹در ادامه اين سخن، راه صحيح را براى رسيدن به اين مقصود با ذكر مثالى نشان مى دهد و مى فرمايد: «وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاءِ»؛ (نگهدارى آنچه در ظرف است با محكم بستن دهانه آن امكان پذير است). «وِعاء»؛ (ظرف) همان قلب و روح انسان است و «وكاء»؛ (ريسمانى است كه دهانه مشك را با آن مى بندند) اشاره به زبان و دهان انسان كه اگر انسان آن را در اختيار خود بگيرد سخنان ناموزون يا كلماتى كه موجب پشيمانى است از او صادر نمى شود. حضرت در بخش دیگری از این نامه به مضرات پر حرفی اشاره کرده، می فرماید: «مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ [۳]»؛ (كسى كه پرحرفى مى كند سخنان ناروا و بى معنا فراوان مى گويد). 🔹آرى يكى از فوايد ، گرفتار نشدن در دام سخنان بى معناست و اين بسيار به تجربه رسيده كه افراد پر حرف پرت و پلا زياد مى گويند؛ زيرا سخنان سنجيده و حساب شده، فكر و مطالعه مى خواهد؛ در حالى كه افراد پر حرف مجالى براى فكر ندارند. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در «غرر الحكم» عواقب سوء زيادى براى افراد پر حرف بيان فرموده از جمله اينكه «مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ زَلَّ» [۴]؛ (كسى كه سخن بسيار گويد لغزش فراوان خواهد داشت) و همين امر آبروى او را مى برد و سبب خوارى و رسوايى مى گردد به عكس كسانى كه كم و سنجيده سخن مى گويند، سبب آبرومندى خود مى شوند؛ و به گفته شاعر: كم گوى و گزيده گوى چون دُرّ - تا ز اندك تو جهان شود پر. پی نوشت‌ها [۱] «تلافى» از ريشه «لفى» بر وزن «نفى» به معناى جبران كردن است و «الفاء» به معناى يافتن. [۲] «فرط» از ريشه «فرط» بر وزن «شرط» به معناى كوتاهى كردن و «افراط» زياده روى كردن است. [۳] «اهجر» از ريشه «هجر» بر وزن «فجر» در اصل به معناى دورى و جدايى است. سپس به معناى هذيان گفتن مريض هم آمده؛ زيرا سخنانش در آن حالت ناخوشايند و دور كننده است. [۴] غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، دار الكتاب الإسلامی، قم، چاپ: دوم‏، ص ۵۸۱ (حکمت ۱۸۰) 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۹، ص ۶۳۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
در منابع اسلامی چه ارزش و اهميتی برای «سكوت» بيان شده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔹در روایات اسلامی تاکید زیادی به شده است. امام على (ع) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مى فرمايد: «اگر پرهيزكار سكوت كند، سكوت او، او را محزون نمى كند». كسى كه ارزش و مقدار را فهميده باشد، را شعار خود قرار داده و بدون و سخن نمى گويد و كسى كه اطلاع و احاطه بر آثار لطيف و خصوصيات دقيق و باريك سكوت پيدا كرده و سكوت را نگهبان امين اسرار و حقایق قلبى خود قرار داده است، البته كلام و سكوتِ چنين آدمی عبادت خواهد بود و كسى بر اين عبادتِ او آگاهى نمى يابد بجز پادشاه با جبروت كه همان خداوند متعال است. [۱] 🔹ابن ابى الحديد در ذيل اين فراز مى گويد: «پرهيزكار از فوت كلام و سخن نگفتن محزون و ناراحت نمى شود؛ زيرا را غنيمت مى داند، نه خسران و زيان». [۲] آرى ساكتان ناطقند، آنها گرچه ساكتند، ولى روش و منش آنها گوياى ارزش هاى اخلاقى است. آنها مجسمه و تابلوى تمام نماى قرآنند. «قرآن هم امر و هم نهى مى كند و ساكت ناطق است». [۳] رسول اكرم (ص) مى فرمايند: «چهار چيز است كه فقط دارا است، يكى از آنها است و آن اولين عبادت است». [۴] امام صادق (ع) مى فرمايند: «كسانى كه قبل از شما بودند، سكوت را فرا گرفتند و شما سخن را، اگر فردى از شما خواست و عبادت كننده [با خلوص نيت] باشد، بايد را قبل از آن به مدت ده سال فرا گيرد، اگر اين كار را به خوبى انجام داد و صبر بر آن كرد، متعبّد مى شود و گرنه بايد بگويد: «مَا اَنَا لِمَا اَرُومُ بِاَهْلٍ؛ [۵] من اهليّت آنچه را در نيت دارم، ندارم». 🔹از نبى اكرم (ص) نقل شده كه: «حضرت به مردى كه نزد ايشان آمده بود فرمودند: آيا تو را به امرى كه وارد مى كند، راهنمایى كنم؟ گفت: بله يا رسول الله! فرمودند: از آنچه خدا به تو داده به ديگرى بده، گفت: اگر محتاجتر از ديگرى بودم چطور؟! فرمودند: مظلوم را يارى كن. گفت: اگر ضعيفتر از كسى باشم كه ياريش میكنم؟! فرمودند: راهنماى انسان جاهل و احمق باش، گفت: اگر خود، جاهلتر از ديگرى بودم؟! فرمودند: «زبان خود را ساكت كن، جز براى خير»؛ تو را خوشحال نمى كند اينكه در وجودت خصلتى از اين خصال باشد كه تو را به سوى بهشت سوق دهد؟». [۶] امام على (ع) نيز درباره صفات مؤمن در نهج البلاغه مى فرمايند: «مؤمن، سكوتش زياد و وقتش مشغول است». [۷] آنقدر به دنبال كار خير است كه ديگر، وقتى براى كلام و سخن بيهوده ندارد. «كم گوى و بجز مصلحت خويش مگوى - چيزى كه نپرسند تو خود پيش مگوى ؛ گوش تو دو دادند و زبان تو يكى - يعنى كه دو بشنو و يكى بيش مگوى». [۸] 🔹آنرا كه شراب معرفت نوش كنند - از هرچه به جز اوست فراموش كنند ؛ آنرا كه زبان دهند، ديده ندهند - و آن را كه دهند ديده خاموش كنند». [۹] امام صادق (ع) مى فرمايند: «در حكمت آل داود (ع) چنين آمده است: «بر فرد عاقل لازم است كه عارف به زمان خود باشد و روى آورنده به شأن و امورات خود گردد و بررسى احوال خود كند و حافظ زبان خود باشد». [۱۰] «وَشّا» مى گويد: «شنيدم از امام رضا (ع) كه میفرمود: اگر مردى از بنى اسرائيل مى خواست عابد بشود مى بايست ده سال قبل از آن اختيار كند». [۱۱] پيرگوى (گوينده اى كه پيرمرد بود) درباره خودستايى نزد حكيمى لاف میزد، كه بر سه زبان مسلط است و میتواند با آن زبانها نطق كند. حكيم گفت: بفرمائيد كه به چه زبانى ميتوانيد كنيد. [۱۲] در مجلس معاويه يكى از بزرگان خاموش بود و هيچ نمى گفت، معاويه گفت: «چرا سخن نمیگويى؟ آن مرد فاضل گفت: چه گويم، اگر راست گویم از تو بترسم و اگر دروغ گويم از خدا بترسم، پس در اين مقام سكوت اولاتر [از سخن گفتن است]». [۱۳] پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ۲، ج‏۶۸، ص۲۸۴، باب۷۸؛ و... [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، چ۱، ج۱۰، ص۱۳۸، ص۱۶۰ [۳] بحارالأنوار، همان، ج۸۹، ص۲۰، باب۱؛ و... [۴] همان، ج۷۴، ص۸۸، باب۴؛ و... [۵] همان، ج۷۵، ص۲۸۸، باب۲۴؛ و... [۶] همان، ج۶۸، ص۲۹۶، باب۷۸؛ و... [۷] همان، ج۶۴، ص۳۰۵، باب۱۴؛ و... [۸] مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة، امام صادق (ع)، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چ۱، ص۱۲۱؛ و... [۹] همان [۱۰] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية، چ۴، ج۲، ۱۱۶؛ و... [۱۱] الكافی، همان، ج۲، ص۱۱۶؛ و... [۱۲] مجله پاسدار اسلام، ش۹۰، ص۳۸ [۱۳] خواندنی های دلنشین، سعیدی لاهیجی، کتاب سعدی، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۹۱ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۵۶۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢چرا «سکوت» به عنوان داروی بیماری زبان معرفی شده است؟ 🔹در روايات به ما دستور داده ‏اند در جايى كه لازم نيست، مگوئيد؛ زيرا زدن احتمال و در آن را بيشتر می کند، همچنان كه نوشتن زياد باعث خطا و اشتباه بيشتر نيز مى شود. اگر انسان دست به قلم نشود و چيزى ننگارد اشتباهی هم ندارد و اگر حرفى هم نزند دچار لغزش و خطا و معصيت هم نمى‏ گردد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «لَا يَسْلَمُ‏ أَحَدٌ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ حَتَّى‏ يَخْزُنَ‏ لِسَانَه‏»؛ (احدى از سالم و مصون نمى‏ گردد، مگر اين كه را پنهان كند). 🔹از اين روايت استفاده مى ‏شود كه منشاء و كليد است، زيرا حضرت فرمودند: «الذُّنُوبِ» و می دانيم جمع مُحَلّى و مزيّن به الف و لام، افاده عموم مى‏ كند؛ يعنى تمام گناهان را چه از زبان صادر شود و چه از غير زبان، همه را كنترل می كند. اشتباه نشود كسى نمی خواهد بگويد در جايى كه است، خاموش بودن نيكوست، بلكه مى‏ گوئيم ترك «مَا لَا يَعنِيهِ»؛ يعنى و ‏‌ را كه لازم به ذكر نيست بايد ترك كرد؛ زيرا «اَلمَرءُ مَخبُوءٌ تَحتَ لِسَانِهِ»؛ [۱] (مرد زير پنهان است)، و اگر سخن بگويد فضائل و رذائل او مشخص مى ‏شود و به قول شاعر: «گر ندارى معرفت خاموش بنشين دم مزن‏ - پسته بى‏ مغز اگر لب وا كند رسوا شود». 🔹يكی از موارد كلام بی ‏‌فايده اين است كه گاهى ديده مى شود در ميان افراد مخصوصاً زنان، وقتى دور هم می نشينند و حرفى براى زدن ندارند شروع به تحليل دعواى خانوادگى فلان خانواده می كنند و مرتكب مى شوند. بايد در مقابل اين طور سخنان گفت: مگر شما چه كاره مردم هستيد كه دعواى خانوادگى ديگران را مطرح مى‏ كنيد؟ آيا هيچ حرف منطقى و مورد ابتلاى ديگرى جز دعواى آن زن و شوهر نيست؟ آيا تمام مسائل و مشكلات علمى، اخلاقى و اجتماعى جامعه ما عموماً، و مشكلات همين افرادى كه دور هم نشسته و چنين می گويند خصوصاً، برطرف شده؟ خداوند درك و فهم ما را بيشتر نمايد تا مسائل و مشكلات مورد ابتلاء خود را بهتر درك كنيم و در رفع آنها بيشتر بكوشيم. 🔹 می گويند: ، است و سرازير شدن اسرارى به قلب كه قبلاً نبود، ولى متأسفانه بايد گفت: هرچه جلوتر مى رويم، نورانيت ما كمتر می شود. نشانه عقل است، البته سكوتى كه بر طبق موازين و در جاى خود باشد، براى همين جهت است كه (عليه السلام) مى فرمايند كه: «اِذَا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الكَلَامُ»؛ [۱] (زمانى كه كامل شد، كلام كم مى شود)؛ يعنى بين و بين رابطه مستقيم برقرار است، عقل و كلام مثل دو كفه ترازويند كه هر چه عقل بالاتر رود كلام پائين تر مى آيد، پس روى معيارى كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) ارائه مى دهند، كامل ترين افراد از حيث عقل، كم حرف ترين آنها است. 🔹، نشانه پختگى و آبديده شدن فرد است و چه خوش سروده: «اين ديگ ز خامى است كه در جوش و خروش است - گر پخته شد و لذت دم ديد خموش است». وقتى نخود يا مواد ديگر را براى تهيه غذا در ديگ مى ريزند تا مادامى كه خام و نپخته است دائماً در حال جنب و جوش و حركت و بالا و پائين رفتن است، ولى وقتى پخته شد و لذت دم كشيدن را چشيد خموش و آرام در ته ديگ ته نشين مى شود. آرى انسانى كه وجودش با انس گرفته و لذت دم بستن را چشيده و شيوه خموشى و سكوت را برگزيده، اين او است. پی نوشت: [۱] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۴۸۰، حکمت [۶۹] ۷۱؛ غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، دار الكتاب الإسلامی، قم،‏ ۱۴۱۰ق، چ دوم‏، ص ۲۸۲، حکمت ۳۹؛ وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، ‏‏۱۴۰۹ق، چ اول، ج ‏۱۲، ص ۱۹۲، باب ۱۱۹؛ بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربى، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج ‏۱، ص ۱۵۹، باب ۴ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول، ج ۱، ص ۱۰۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢امام علی (علیه السلام) نقش زبان در تجلی «شخصیت انسان» را چگونه تبیین می کنند؟ 🔹 (عليه السلام) در حکمت ۱۴۸ درباره نقش زبان در تجلی مى فرمايد: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ». ( زير زبان خود پنهان است [و تا سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد]). منظور از «مرء»؛ (انسان) در اينجا و است و منظور از «مخبوء»؛ (نهفته بودن) در زير زبان اين است كه هنگامى كه بگويد شخصيت او آشكار مى شود، چرا كه ، ترجمان و دريچه اى به سوى است، و هر چه در روح اوست از خوب و بد، والا و پست، بر و كلماتش ظاهر مى شود. 🔹گاه انسان به افرادى برخورد مى كند كه از نظر ظاهر بسيار آراسته و پُر ابهت اند، اما همين كه زبان به مى گشايند، مى بيند كه چقدر توخالى است؛ و بر عكس به افرادى برخورد مى كند كه ابداً ظاهرى آراسته ندارند، اما هنگامى كه زبان به مى گشايند، انسان احساس مى كند شخص دانشمند و حكيمى است. 🔹مرحوم علامه مجلسى اين كلام را از «مصباح الشريعة» با اضافه اى از امام صادق از اميرمؤمنان امام على (عليهما السلام) نقل كرده است و آن اين كه امام (عليه السلام) به دنبال اين جمله مى فرمايد: «فَزِنْ كَلاَمَكَ وَ اعْرِضْهُ عَلَى الْعَقْلِ وَ الْمَعْرِفَةِ فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ فَتَكَلَّمْ بِهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَالسُّكُوتُ خَيْرٌ مِنْه»؛ [۱] (حال كه چنين است خود را بسنج، و بر و عرضه دار، هرگاه در آن است آن را بر زبان جارى كن، و اگر غير از آن است، از چنين سخن گفتنى بهتر است). 🔹درباره اهميت اين جمله كوتاه و تاثير آن در ، دانشمندان اسلامی، سخن هاى برجسته اى گفته اند از جمله (عالم اهل سنت) در ذيل همين كلام حكمت آميز مى گويد: «مفهوم اين كلام در عبارات مختلفى آمده، اما كه در اينجا آمده از نظر كوتاه بودن و پرمعنا بودن نظير و مانند ندارد». [۲] 🔹مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» خود مى گويد: «اديب، فقيه و فيلسوف تنها با شناخته مى شوند، و همچنين وكلا و اخترشناسان؛ ولى طبيب و مهندس و مانند آنها، هم با شناخته مى شوند و هم با كارهايشان، و به هر حال هر انسانى كه سخنان تازه و مفيدى در اختيار برادر هم نوعش بگذارد، عاقل، عالم، اديب، فقيه و فيلسوف است، اما كه اثر با ارزشى از خود به يادگار نگذارده اند، سوفسطائيانى بيش نيستند، هر چند هزاران جلد نثر و نظم نوشته باشند». [۳] 🔹تأثير اين (عليه السلام) به قدرى است که در شعر و به خوبی نمايان است؛ مى گويد: «تا مرد نگفته باشد - عيب و هنرش نهفته باشد»؛ نيز مى گويد: « در دهان اى خردمند چيست - كليد در گنج صاحب هنر - چو در بسته باشد چه داند كسى - كه گوهر فروش است يا پيله ور». شاعر ديگرى مى گويد: «آدمى مخفى است در زير - اين پرده است بر درگاه جان». شاعر ديگرى مى گويد: «مرد، ار خزف و طلاى كان است - در زير خود نهان است». پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربى، چ۲، ج ‏۶۸، ص ۲۸۵، باب ۷۸؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، نورى، حسين بن محمد تقى‏، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، چ۱، ج ‏۹، ص ۲۲، باب ۱۰۱ [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشي النجفی، قم، چ اول، ج ‏۱۸، ص ۳۵۳، ۱۴۴ [۳] فی ‏ظلال ‏نهج ‏البلاغة، مغنية، محمد جواد، دارالعلم‏ للملايين، چ۳، ج ۴، ص ۳۱۶ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۱۳، ص ۲۲۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
⭕️اميرالمؤمنين امام على عليه السلام: 🔸«الكلامُ فی وَثاقِكَ ما لم تَتَكلَّمْ بهِ، فإذا تَكَلَّمتَ بهِ صِرتَ فی وَثاقِهِ، فَاخزُنْ لِسانَكَ كما تَخزُنُ ذَهَبَكَ و وَرِقَكَ، فَرُبَّ كَلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً و جَلَبَت نِقمَةً». 🔹تا را به نياورده اى، سخن در بند توست، همين كه آن را به زبان آوردى، تو در بند سخن در مى آيى؛ پس همانگونه كه و خود را در مى نهى، را نيز در گنج‌خانه دهان نگاهدار، كه بسا سخنى را از كف برده و و كيفرى [الهى] را آورده است. 📕نهج البلاغه، حكمه ۳۸۱