: 📌یادداشتهای عَلَم 📌برگهایی از یادداشت های روزانه امیراسدالله علم، نخست وزیر و وزیر دربار محمدرضا پهلوی 6⃣1⃣ ◀️یادداشت های سال 1346 🔸 پنجشنبه 46/5/26 در دربار نطقي براي کارگران و کارمندان دربار کردم، زيرا براي آنها بيمه برقرار شد. شکرگزار مراحم شاه بايد باشند. بعد هم گفتم نظر شاهنشاه است که تمام افراد ملت ايران امنيت اجتماعي و فردي داشته باشند که تملک خانه و بيمه اولين قدم آن است. شما کارمندان بايد اين را بدانيد. 🔸شنبه 46/5/28 امروز 28 مرداد است، روزي ست که حکومت [محمد] مصدق ساقط شد و شاهنشاه دو روز بعد از آن در چهارده سال قبل به ايران مراجعت فرمودند. خدايا چه روزهايي بود. من يقين داشتم از بين رفته ايم، به اين جهت بر مصدق ياغي شدم. آن وقت در بيرجند تبعيد بودم و حق آمدن [به] تهران را نداشتم. خدا خواست شاه برگشت و کشور نجات پيدا کرد. وگرنه ما هم جمهوري دموکراتيک سوسياليستي ايران شده بوديم و البته از طبقه ما اثري بر جاي نمي ماند. خود مصدق هم کشته مي شد. امروز مجلس مؤسسان را شاه افتتاح فرمودند که براي برقراري نيابت سلطنت علياحضرت شهبانوست که اگر خداي نخواسته شاه از بين بروند، وليعهد که کوچک است بي تکليف و بي سرپرست نباشند. مطالعه در اين امر خستگي آور است، بلکه چندش آور است. من نمي توانم تصور کنم که شاه از بين برود، ولي در [هر] صورت از لحاظ مملکت لازم است. 🔸جمعه 46/6/10 مسافرت شاه واقعاً شاهانه بود. البته براي ما و خود شاه خسته کننده بود. من چهار شبي که در نيويورک و واشينگتن بوديم، حتي يک شب هم بيش از دو ساعت نخوابيدم، ولي اين بي خوابي کاملاً ارزش داشت، زيرا سفر از هر حيث عالي بود. اولاً جانسون آن قدر از شاه تعريف کرد که نهايت نداشت. بعد هم هر چه خواستيم، دادند. براي شيرين کردن آب دريا، وسايل در اختيار گذاشتند. طياره از بهترين نوع دادند. شاهنشاه تسهيلات اعتباري جهت خريد اسلحه خواستند، دادند. براي تربيت خلبان ها وعده کردند در بهترين مدارس خودشان اقدام کنند. خلاصه چيزي نبود که ندادند. ... شب اول ورود، جانسون مهماني داد. هنگام ورود با آن که مسافرت غيررسمي بود، گارد احترام در کاخ سفيد مراتب احترامب ه عمل آورد، 21 تير توپ شليک شد. بعد جانسون نطق عجيب خودش را همان جا جلوي ميکروفن و صدها خبرنگار ايراد کرد. شاه را بزرگترين ليدر موجود روي کره ارض خواند. جانسون نطق خودش را نوشته بود، ولي شاه في البداهه جواب فرمودند. به قدري عالي و سليس بود که من با آن که روي سکوي احترام پشت سر شاه و جانسون با وزير خارجه آمريکا ايستاده بودم، بي خودي گريه شوق مي کردم. خوب شد [دين] راسک، وزير خارجه آمريکا نفهميد. خبرنگاران آن قدر دست زدند که من فکر مي کنم خود جانسون هم حسوديش شد. هر دو نطق را اين جا نقل خواهم کرد. بعد شاه دو ساعت با جانسون مذاکره دو نفري کردند. ... شاه و رئيس جمهور که در آمدند، رئيس جمهور، اعليحضرت را پيش مهمان هاي خودش برد. تمام نمايندگان مجالس قانون گذاري ولايتي آمريکا مهمان او بودند، نزديک هزار نفر بودند. نطق عجيبي در معرفي شاهنشاه و ليدر خاورميانه کرد. بعد از شاهنشاه خواهش کرد در مورد مسائل خاورميانه براي آنها صحبت کند. ماشاء الله نيم ساعت تمام شاه صحبت کرد. آن قدر عالي بود که من و [هوشنگ] انصاري اشک مي ريختيم. آن قدر مردم دست زدند که حد نداشت. جانسون شوخي کرد [و] خطاب به شاه گفت چون تأثير شما در اين جا زياد است، چند کلمه درباره من بگوييد، به انتخابات من کمک خواهد کرد. و واقعاً شاهنشاه هم به جانسون کمک کردند، يعني از تز دفاع در مقابل کمونيسم هر جا باشد، دفاع فرمودند که خيلي طرف توجه همه شد. 📚 یادداشتهای امیر اسدالله علم، دفتر اول، انتشارات مازیار