رو زدم تا به علی واژه به دامانم ریخت خط به خط جان به تن دفتر بی جانم ریخت احسن الحال نبودست اگر احوالم رنگ نوروز گل وسبزه به چشمانم ریخت طعمی از نان ونمک را به من ارزانی داشت برکت را همه در ظرف نمکدانم ریخت گفت از خاصیت عشق عطش بی تابی اشک پیدا شدو در چاک گریبانم ریخت تیرگی سهم من از خانه ی دنیا شده بود صبح بر صحن نفس گیر شبستانم ریخت شیعه باید بزند سنگ علی برسینه تاکه باران بزند در سحر آدینه @mkomeit