طعم لبان پیامبر
طعم لب تو داشت، دهان پیامبر
او بود جان تو وَ تو جان پیامبر
او بود مست گردش چشم بهشتی ات
گهواره ی تو مست تکان پیامبر
وقتی که می کشید در آغوش ، می نشست
با عطر بوسه ات هیجان پیامبر
آن روز هم که چوب به لبهای تو زدند
آتش گرفته بود زبان پیامبر
وقتی نشست سنگ به گلبرگ سینه ات
شد تند ناگهان ضربان پیامبر
قلبت که تیر خورد در آمد از آن طرف
آمد فرود بر دل و جان پیامبر
در کربلا رسول خدا هم شهید شد
شد قطع ، همزمان شریان پیامبر!
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit