امام خامنه‌ای: رئیسی عزیز چه دقیق گفت یار: خستگی نمی‌شناخت! آن بهار در بهار خستگی نمی‌شناخت. ظهر شرق، عصر غرب شب جنوب و صبحدم ... چون نسیم رهسپار، خستگی نمی‌شناخت. هم به عشق مبتلا هم ز خواب و خور رها شرزه شیر کارزار خستگی نمی‌شناخت. برخلاف مدعی؛ که پر از إفاده بود پرتلاش و بی‌شعار، خستگی نمی‌شناخت. شعر زندگیِ او یک کلام ساده بود کار کار کار کار، خستگی نمی‌شاخت. ناسپاسی خودی طعنه‌های دشمنان. آن شکوه استوار خستگی نمی‌شناخت. درس عشق را مرور کرد تا شهید شد در میان مه دچار. خستگی نمی‌شناخت. 📮 سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | بله