♡حسینیـہ معلی♡🇵🇸
#قسمت_شانزدهم #ویشکا_۱ زمان زیادے طول نڪشید ڪه شام را با میز رستورانے آوردند پیشخدمت غذا ها را جلو
با صداے باز شدن در اتاق ،چشمانم را باز کردم بابا در حالے ڪه لبخند مے زد وارد اتاق شد دختر بابا چقدر خوابیدے ! واے خیلے خسته بودم بیا پائین دخترم همه منتظرت هستند دورهم صبحانه بخوریم بلند شدم تختم را مرتب ڪردم به سمت دستشویے رفتم صورتم راشستم و از پله ها پائین رفتم خواهر چقدر خوابیدے به به چه میز صبحانه اے ویشڪا بنشین با هم صحبت ڪنیم عمه دیشب تماس گرفت تو به شایان گفتے دنیاے من با تو خیلے متفاوت هست هنوز لقمه ے نان را در دهانم نگذاشته بودم دستم را پایین آوردم حرارت بدنم بالا رفت با خودم گفتم شایان هنوز نرسیده خانه ماجرا را ڪف دست عمه گذاشته است مامان دوباره صدایم زد ویشڪا پاسخ سوال من را بده بله دقیقا همین را گفتم چرا باید دنیا تو با شایان متفاوت باشد شایان پسر مناسبے هست چه چیزے از او تو را ناراحت ڪرده است لقمه نان را در دهانم گذاشتم سڪوت ڪردم بعد از چند لحظه شروع به صحبت ڪردم من اصلا دلم نمے خواهد مثل قبل زندگے ڪنم دوست ندارم رفتار هاے ڪه در این چند سال انجام مے دادم را تڪرار ڪنم هدف زندگے ما خرید بهترین لباس ها وخوردن بهترین غذا ها نیست من مے خواهم متفاوت از گذشته زندگے ڪنم بابا نگاهے متعجب به من ڪرد چطور به این نتیجه رسیدے زندگے ما خیلے ارزش دارد پس باید به درستے از آن استفاده ڪنیم و به چیز هاے ڪم اهمیت نپردازیم از روے صندلے بلند شدم به سمت اتاق رفتم در اتاق را ڪه باز ڪردم گوشے را از روے تخت برداشتم و با نرگس تماس گرفتم بعد از شنیدن چند بوق ارتباط برقرار شد سلام عزیز دلم سلام نرگس جان خوبے خانم چه خبر خیلے خوب نیستم امروز وقت دارے امروز با هم صحبت ڪنیم بله عزیزم یڪ ساعت دیگر آزاد هستم نظرت در مورد پارڪ فدک چیست ؟ ویشڪا : عالیه بعد از قطع تماس اتاق را جمع و جور ڪردم و آماده شدم تا به محل قرار بروم از پله ها پائین رفتم دختر بابا کجا میرے ؟ با دوستم قرار دارم مے خواهے برسونمت نه خودم میروم صبر ڪن ! مےخواهم باهات صحبت ڪنم، وردشاد به اتاقش رفت تا آماده شود بابا نگاه پرسش گرایانه را به من ڪرد سرم را پائین انداختم تا در تیرس نگاهش نباشم نمے خواهے در مورد دوست جدیدت صحبت ڪنے فرصت شد در موردش باهاتان صحبت مے ڪنم از اتاق بیرون آمد هر دو به سمت پارڪینگ رفتیم و سوار ماشین شدیم ویشڪا چرا این قدر لجبازے مے ڪنے خوب بگو چے باعث شده علاقه ات تغییر ڪند در حالے ڪه از پارڪینگ خارج می شدیم ببین الان من با فردے قرار دارم ڪه باعث شد مسیر زندگے من تغییر ڪند وردشاد نگاه تعجب برانگیز به من ڪرد نڪند معجزه ڪرده است نه ، نرگس مسئول پایگاه فرهنگے من در برنامه هاے فرهنگے شرڪت ڪردم و از جمع صمیمے آن ها خوشم آمد باعث شد ڪم ڪم پوشش هم تغییر ڪند در حالے ڪه وردشاد خنده اے ڪرد . پس اسمش نرگس ببین داداشی همسر دارد خیالات برندارد. نویسنده :تمنا ❤️😊