.
🌛عروس ماه 🌜
قسمت یازدهم
شب شد و نسیم خنک و روح نواز بهشتی می وزید.
آسمان چراغانی شده بود و ستارگان، چشمک زنان لحظه موعود را نوید می دادند.
زمان، زمان قرار عاشقانه و دیدارماه و دلدارش شده بود.
امشب امام حسن برای ملیکا خبر ویژه ای داشت.می خواست مژده پایان فراق را به او بدهد.
ملیکا بی قرار شنیدن سخن یار بود.
امام حسن عسکری فرمود:
«تقدیر خداوند بر این است که این دوری به پایان برسد و تو برای همیشه درخانه ما و درکنار من باشی»
باشنیدن این خبر، بند بند وجود ملیکا سرشار از شوری وصف ناپذیر شد،گویی پس از زمستانی طولانی، بهاری پرطراوت و بی نظیر در راه بود.
اما...چگونه چنین چیزی ممکن است؟
امام فرمود:
«جد تو سپاهی را برای جنگ بامسلمانان درفلان روز می فرستد.گروهی از کنیزان نیز همراه این سپاه هستند.تو نیزلباس کنیزان را بپوش و همراه آنها باش.کاری کن که کسی تو را نشناسد.
در این جنگ مسلمانان پیروز می شوند و سربازان و کنیزان رومی اسیر می شوند. مسلمانان اسیران را برای فروش به بغداد می برند.وقتی تو به آنجا برسی من کسی را به دنبال تو خواهم فرستاد.تو درآنجا فقط منتظر پیک من باش»
خدای من! ملیکا چه شنیده بود؟
خانه پر از مهر و صفای نوه پیامبر،منتظر قدوم او بود.
دیگر انتظار به پایان می رسید.
حالا دیگر...قلب ملیکا درسینه اش بی قراری می کرد.چگونه میتوانست این راز و این همه شور و اشتیاق را پنهان کند؟
ملیکا بی صبرانه منتظر روزموعود ثانیه شماری می کرد.
ادامه دارد..
#قسمت_یازدهم
#عروس_ماه
✍نویسنده و پژوهشگر:فاطمه استیری
📝ویراستار:نفیسه سادات اسلامبولچی
@modafeanzuhur