باعصبانیتایستادمبالایـــرمنصور
ونمازشکہتمامشد،گفتم:
"منصورجان، مگهـجاقحطیهکہمیآی
میایستیوسطبچہهانماز؟
خُببرویہاتاقدیگہکہمنممجبورنشم
کارمروولکنموبیامدنبالمھرتوبگردم."
تسبیحرابرداشتوهمانطورکہ
میچرخاندش، گفت:"
اینکارفلسفهداره.
منجلویاینهابہنمازمیایستم،
کہازهمینبچگۍ
بانمازخوندنآشنابشن."
اهلنصیحتکردننبود...
با
عملنشانمیداد.
#روایتیکوتاه، از شهید منصور ستاری