بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔖 قربانیِ جنونِ دروغ 📌. مادرِ شهید نَخوانَد! 🇮🇷 بنویسید از ضجه‌ای که در گلو مُرد! بنویسید از دستان لطیف کودکی که دامنِ مادر چسبیده و از هراس، نزدیک به سکته! از قمه‌ای که بالا می‌آید، پایین می‌رود، بالا می‌آید، فرود می‌آید و خون... 🇮🇷 بنویسید از رنگِ پریده‌ی زنان کنار خیابان و نفَسِ بریده و جیغی که به جایی نمی‌رسد. از قمه‌ای که وحشیانه با نفرت، به قصد کُشت، بالا می‌رود، پایین می‌آید، بالا می‌رود، فرو می‌آید بر سر... بالا می‌آید، فرو می‌رود بر گردن، بالا می‌رود، فرود می‌آید و خون... 🇮🇷 بنویسید از صدای قلبی که می‌کوشد خون را به دست‌های بی‌حس‌ و لرزان مغازه‌داری برساند، به چشم‌های از وحشت و تعجب بیرون زده و پاهایی که جان ندارد از این همه وحشی‌گری بگریزد. بنویسید از قمه‌ای که بالا می‌رود، پایین می‌آید و خون... 🇮🇷 بنویسید از کودکی که برق آن شمشیر، صدای نفس نفس زدنِ رو به خاموشی، دستی که برای دفاع بالا می‌آید و نمی‌تواند... را هرگز فراموش نمی‌کند. 🇮🇷 بنویسید از هیجان کُشتن، کُشتن بی گناه، با قمه، با شدّت، با نفرت. 🇮🇷 بنویسید از رهگذری که پایش سست شده، نمی‌داند این وحشی‌گری در خواب است یا بیداری، از قمه‌ای که بالا می‌رود، پایین می‌آید و خون... از آدمی که اضطراب، خون گرم را با مشت بر صورت سردش می‌کوبد و می‌رود شاید کسی را از کُشتن و کسی را از کُشته شدن بازدارد، اما... 🇮🇷 بنویسید از تیزی‌ای که با شتاب و بی‌هدف می‌چرخد، می‌گردد، دستی که پاره می‌شود، پوستی که می‌بُرد، گوشتی که می‌درد، استخوانی که... درد تیغی که می‌رود و می‌آید بر سر، بر گردن، و خون... 🇮🇷 بنویسید از چشم‌هایی که از خشم، تن می‌درد، از دستی که وحشیانه قمه را بالا و پایین می‌بَرد، نه می‌بیند نه می‌شنود، فقط خون می‌خواهد. 🇮🇷 بنویسید از کاسبی که به امید لقمه نانی آمده، وحشت و اضطراب و کابوسِ خونین درو‌ می‌کند. 🇮🇷 بنویسید از کودکی که هر شب کابوس می‌بیند، از مردی که هر شب خود را جای قربانی تصور می‌کند. از وحشت بی‌پایان و ترس تَکرار این حادثه! 🇮🇷 بنویسید، بنویسید از دست‌ها و پاهایی که نیمه شب به درِ خانه درماندگان کمک مومنانه می‌برد و امروز از ملاء، مترف و حامیانشان زخم می‌خورد و فردا می‌گویند مگر او خادم ملت بود! 🇮🇷 بنویسید از بدنی که روزی در گِل بود تا مردم را از سیل نجات دهد و امروز، بر سیل خون غلتیده، به گناهِ دفاع از امنیت مردم، در مقابل حرامیانِ حرام لقمه، و فردا می‌گویند مگر او «جان‌فدا»ی ملت بود! 🇮🇷 بنویسید از جیغ«زن»، که«زندگی»اش را در کام«آزادی» دروغین، بربادرفته و خونین می‌بیند. 🇮🇷 بنویسید از خونی که از رگ بریده بیرون می‌زند، دست‌های خالی و بدون سلاح که بی‌جان می‌شود، چشمانی که می‌پرسد به کدامین گناه، و قمه‌ای که هنوز می‌رود می‌آید، تشنه خون است. 🇮🇷 بنویسید از چشمان خوکرده به دروغِ نارسانه‌های بی‌بی‌سی و اینترنشنال و من و تو و... و سلبریتی‌ها ، که چشم در چشم بی‌گناهی دوخته، اما نمی‌بیند. قمه بالا می‌آید، فرود می‌آید و خون... از دستی که سلاح را بالا می‌برد، پایین می‌آورد و خون...، قلبی که برای کُشتن دیوانه‌وار می‌تپد و خون...، مغزی که در دروغ پخته و گرم شده است و خون... 🇮🇷 بنویسید از این خیال خام فریبنده که می‌کُشم، می‌زنند، آزاد می‌شوم، می‌کشم می‌درم، مجازات نمی‌شوم و خون... 🇮🇷 بنویسید... 🇮🇷 بنویسید از قربانیِ قربانیِ دروغ‌های نارسانه‌ها و سلبریتی‌ها 🇮🇷 بنویسید از قربانی دهن کجی سلبریتی‌ها به قانون، از قربانیان جنون روشنفکری، جنون شهرت و جنون لذت(مادی). 🇮🇷 بنویسید از پایی که سمتِ دار می‌رود، درحالی‌که می‌توانست سمتِ زندگی برود، اگر دروغ‌ها و‌ هوس‌های نارسانه‌ها و‌ سلبریتی‌ها می‌گذاشتند. 🇮🇷 بنویسید از دو پرنده خوشبختی که از بام خانه‌ی دو آدم(محارب و شهید) پر کشید و روی شانه‌ی سلبریتی‌ها نشست که قلم در خون آن‌ها زده، و می‌نویسد برای خوردن و نوشیدن بیشتر، برای گرین کارت، برای مسافرت به خارج با خیال راحت، برای گرفتن شهروندی درجه دوم طاغوت، برای فرزندی که به ۸۰ میلیون ایرانی می‌ارزد. 🇮🇷 بنویسید از قربانیان قاتلان چهره در نقابِ هنر و ورزش و دلسوز... پوشانده، که با قلم می‌کُشند. 🇮🇷 بنویسید از آنها که«رای» به قیمت«خون» و«ناموس» می‌خرند! 🇮🇷 بنویسید از قربانیان حرام‌لقمه‌گانِ سرِ سفره‌ی استکبار و استعمار نِشَسته. 🇮🇷بنویسید از دو مادر دو مادر گریان مادران دو قربانی، قربانی دروغ سلبریتی‌ها و نارسانه‌ها و بی‌بصیرتی.