امشب که شب میلاد امام هادی علیه السلام بود قرار گذاشته بودیم حالا که نمیتونیم جایی بریم، پس تو خونه یه کم با بچه ها بیشتر تلویزیون نگاه کنیم و یه جشن کوچیک بگیریم و ...
تو همین فکرها بودیم که یهو دیدیم از عصر، آنتن تلویزیون ما کلا پرید و از همسایه ها که پرسیدیم، دیدیم آنها هم آنتن ندارند و کلا تلویزیون همه قطع شده!
گفتیم حالا اشکال نداره و میشینیم با اینترنت دودکش و پایتخت میبینیم و یه جوری سر بچه ها گرم میکنیم. که متعجبانه دیدیم نت هم نداریم و کلا سرعت نابوده.
گفتیم جل الخالق! این دیگه چه وضعشه.
تا اینکه برای اینکه خُلقمون تنگ نشه، نشستیم دور هم و بازی فکری و پانتومیم بازی کردیم.
شاید حدودا چهار ساعت شد که با اینکه مهدییار همش بازیمون به هم میزد اما اینقدر خنده کردیم و خوش گذشت که نفهمیدیم چطور سپری شد.
بخاطر همین، به لطف قطع شدن چند ساعتی اینترنت و قطع شدن آنتن تلویزیون تا همین حالا، یکی از بهترین و خاطره انگیزترین شب ها رقم خورد.
حتی
شما که از خودین
من یه استرس و تپش قلب ریز برای یه مسئله مهم داشتم که قطعا اگر نت و آنتن داشتیم به اندازه الان متوجه زمان نمیشدم و اینجوری حالم بهتر نمیشد.
بخاطر همین خدا را به خاطر نداشتن نت و آنتن امشب شکر میکنم.
ضمنا
فکر نکنین بابا چون بزرگتره، حالا کوتاه میاد و مثلا خودشو میبازونه که بچه ها برنده بشن و مامان مثلا پیروز بشه.
نخیر
خونه ما این خبرا نیست
تازه شایدم برعکس باشه!
والا
مثلا بقیه مراعات بابا را بکنن که یه وقت طفلک تو ذوقش نخوره و جر نزنه😂
بیرحمانه همه به پیروزی فکر میکردیم و خوشبختانه گل باغا دو راند پیروز شد و تونست از حریفاش و دشمن فرضیش با اقتدار جلو بزنه😌
از کلیه همسایه ها هم عذرخواهی میکنم اگه صِدامون تا خونه اونا میرفت🙈
#عیدتون_مبارک
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه