✔️ رفقا امروز توفیق شد و کله صبح با حاج محمدآقا تلفنی صحبت کردم😊 گفت یه متن از کتاب تقسیم هست که وقتی خوندیم، کلی با خانمم خندیدیم و گفتیم خدا چیکار حاج آقا بکنه که آبرو واسمون نذاشته😂😂 اون تیکه این بود 👇🌹 [محمد: سلام. خانمش: سلام از ماست قربان! احوال شما؟ محمد: دستبوسم. خانمش: نفرمایید آقا. چه خبر؟ محمد: دلتنگم. خانمش: به حق چیزای نشنیده! محمد: جدی میگم. چقدر بدجنسی تو! خانمش: بذاردو دقیقه از مکالمه مون بگذره ... بعدش بهم بگو بدجنس! بعد از دو هفته زنگ زده و لیچار بارم میکنه! محمد: بچه ها خوبن؟ خانمش: بعله. شما خوبین؟ همکاراتون خوبن؟ جسارتا کِیساتون چطورن؟ محمد: همه سلام رسونن. شام چی داریم؟ خانمش: موفق باشی. خدانگهدار! محمد: الوووو ... چرا قطع میکنی؟ چی گفتم مگه؟! خانمش: هیچی. چون خدا خدا میکردم یه بار تماس بگیری و ازم نپرسی شام چیه؟ ناهارچیه؟ بعدش چیه؟ چاییت چیه؟ نسکافت چطوریه؟ محمد: آهان. از اون لحاظ؟ باشه. سوالات دیگه میپرسم. نظرتون درباره فیلترنیگ چیه و آیا اساسا وقتی قراره موقع دعوا و فتنه و آشوب، همه چیو فیلتر کنیم، دیگه تشکیل لشکر سایبری و گردان مجازی و این چیزا در دوران صلح فایده ای هم داره؟ خانمش: با تشکر از سوال خوبتون و این موقعیتی که در اختیارم گذاشتید باید خدمتتون عرض کنم که خیر! هیچ فایده ای نداره. چون یا از اساس، تشکیل و هزینه کردن برای راه انداختن گردان و لشکر سایبری اشتباه بوده و یا الان قطع کردن اینترنت و کوتاه کردن دست نیروها به نت و انتظار اثرگذاری در فضای مجازی از بیخ و بن غلطه! مگه میشه اسلحه و عرصه جنگ از گردان مجازی بگیری و بعدش بگی بفرما اثرگذار باش؟! محمد که دهانش باز مونده بود گفت: تو واقعا برای این سوال آمادگی داشتی؟! چقدر قشنگ و فوری جوابم دادی! خانمش با یک حالت پُز و تفاخر خاصی گفت: هیچ وقت یک زن را دست کم نگیر! مخصوصا یک زنِ خانه دارِ اهل مطالعه. محمد با خنده و شیطنت خاص خودش گفت: من غلط بکنم بانو! نگفتی! شام چی داریم! خانمش: خوش گذشت. سر شب که میایی برای بچه ها لبو و شلغم بخر. کاری نداری؟ محمد: تشکر. چشم. یاعلی.] بخشی از رمان کانال https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour