ما چو کشتی ها به هم بر می‌زنیم تیره چشمیم و در آب روشنیم ای تو در کشتی تَن رفته به خواب آب را دیدی، نگر در آبِ آب آب را آبی است کاو می‌رانَدَش روح را روحی است کاو می‌خوانَدَش کشتیِ تن های ما در حالی که در تزاحم و برد و مات ها بر هم می زنیم، در دریای روح غوطه ور است و همچو آبزی در آب بیخبر از آن بَر می خورد و به پیش می راند. شاید گاهی پیش بیاید که آدمی در کشاکش رنج و سختی از این تن فاصله بگیرد و خویش را در معنای حیات دریابد و دیدگانش در این تن خواب آلوده باز و بیدار شود و آن روح بی نهایت را در خویشتن بیابد . اکنون روح ات را در آیینه سرّ و حقیقتی که در توست بسوی آن ذات بی نهایت حق متوجه ساز و مستغرق در آن بحر سلیمانی شهود نما و با فقر و نیاز سر به آستان کبریایی فرود آور تا از این طریق به آبِ آب و روحِ روح و جانِ جانان متصل گردی. و چه زیبا عارف واصلِ مجذوب مولی جعفر کبودرآهنگی در دعا می فرماید: اللهم نَوِّر ظاهِری بِطاعَتک، و باطِنی بِمَحَبَّتِک، و قَلبی بِمَعرِفَتک، و روحی بِمُشاهَدَتِک، و سِرّی بِاسْتِقلالِ اتِّصالِ حَضرَتِک. https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a