یک به یک پرپر شدند این روزها عمّارها پس چه شد آن انتقام سخت‌ میدان‌دارها؟ پس چه شد آن انتقام سخت ای مردانِ مرد؟ خسته‌ایم از این همه اصرارها... انکارها... داغداریم؛ آری آری... داغدار لاله‌ها بی‌قراریم؛ آری آری... بی‌قرارِ یارها می‌کُشند از ما چه بی‌رحمانه، بی‌احساس‌ها می‌کُشند از ما چه بی‌اندازه، بی‌مقدارها این که زیر خاک و خون مانده است، "حزب‌الله" نیست آرزوی انتقام ماست در آوارها آه... پرپر گشت "اسماعیل"... "ابراهیم" سوخت از غم "سیدحسن"... آتش گرفتم بارها "انتقام ماست قطعی... انتقام ما..." چه شد؟ آه از این تکرارها... تکرارها... تکرارها... آرزوها ابر شد؛ چون فرصتی کوتاه رفت "جاء نصرالله" می‌خواندیم، "" رفت | | 🔗کانال شعرهای 📍بله | روبیکا | اینستاگرام | ایتا @rezayazdaanii