چاره ای نیست ،بساطی است که بر شانه ماست غم و دلتنگی و تنهایی و پیمانه ی ماست ای که با خنده و طعن حالت ما می گویی! این پریشانی ما حالت رندانه ی ماست خوش نشستیم به خیالی که ز در بازایی دیربازی است که اُمید هم افسانه ی ماست نیست انصاف همانی که ز جان می خواهی یار است با همه اغیار و بیگانه ی ماست باعث روز پریشانی و شب بیداری سالهاست قهوه ی چشمان تو میخانه ی ماست گفته بودی که غم انگیز تراز مردن چیست! گفته بودم که همه شب دل ویرانه ی ماست... 👳 @mollanasreddin 👳