روحانــی اول از منبــر آمد پاییــن. جناب صمصام بلند شــد و رفت پیش سـخنران دوم نشســت و گفت: اجازه میدهید چنــد دقیقه وقت منبر شــما رامن بگیرم؟ ســخنران اخمی در هم کشید و جواب داد: نخیر،من وقت اضافی ندارم. جناب صمصام گوشۀ عبای آن آقا را گرفت. گره زد به پایۀ منبر و گفت: تا شما این گره را باز میکنید،من یک توسل کوتاه پیدا میکنم. روضــۀ ســید که تمام شــد گره هنوز باز نشــده بود،از بــس روضۀ جناب صمصام سوزناک بود و سخنران محو روضه. 👳 @mollanasreddin 👳