اعتراض تراکتوری! دلم برای فیلم‌هایم تنگ شده! آرشیو فیلمهای سینمایی کامپیوترم را دور میزنم. کلی پوشه دارم که فیلمهای مورد علاقه‌ام را توی آنها قایم کرده‌ام. یکی نیست بگوید با امکانات امروز و اینترنت و سایت‌هایی که حاضرند آنلاین هر فیلمی را بخواهی در اختیارت بگذارند، دیگر چرا این همه فیلم ذخیره می‌کنی؟! دست خودم نیست. با بعضی از این فیلمها زندگی کرده‌ام. فکر می‌کنم با ذخیره‌شان برای خودم می‌شوند. پوشه‌ها را یکی یکی باز می‌کنم. هر کدام خاطره‌ای مثل جرقه توی ذهنم می‌تراکند و پرتم می‌کند به روزهایی که دیدمشان. پوشه ابراهیم حاتمی‌کیا را که باز می‌کنم، اولین فایل، فیلمِ «خروج» است. این آخرین فیلمی است که از او دیده‌ام. همچنان کاراکتر اصلی دارد مغزم را قلقلک می‌دهد، از بس که خوب طراحی شده. این روزها اخبار رسانه‌های اروپایی پر شده از قطار تراکتورهایی که در اعتراض به مشکلات مالی و کمبود دستمزدشان ریخته‌اند توی شهرها. در دنیای امروز این کار خودش به یک سبک اعتراض تبدیل شده. کشاورزان به نمایندگی از مردم کف جامعه تراکتورهایشان را بر می‌دارند و دسته جمعی تظاهرات می‌کنند. نمایش این همه ماشین یک جا توی شهرها با آبروی دولت ها یه قل دو قل بازی می‌کند. فیلم را باز می‌کنم و دوباره کاراکتر اصلی فیلم را خوب تماشا می‌کنم. فرسنگ‌ها فاصله می‌بینم بین خودمان و اروپایی ها. انقلاب اسلامی ما چه در درون خودش دارد که وقتی کشاورزانش هم اعتراضی دارند و به حق هم هست، شخصیت مستقل دارند. آرمان دارند. اصلا خودشان و خانوادهایشان، شهید تقدیم این انقلاب کرده‌اند. جنس اعتراضشان با مردم اروپا از زمین تا آسمان هفتم فرق دارد. دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه هر دو جانسوزند، اما این کجا و آن کجا! ✍ محفل نویسندگان منادی👇 https://eitaa.com/monaadi_ir