پسرفاطمه(عج)
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت۹۷ من هم گفتم: اين ها رفتند با دشــمن ها جنگيدند و نگذاشــتند دشمن به ما .حم
۹۸ وقتــي تصميم گرفتيم کاري در مورد آقا ابراهيــم انجام دهيم، تمام تاش .خودمان را انجام داديم تا با كمك خدا بهترين کار انجام گيرد هرچند مي دانيم اين مجموعه قطره اي از درياي كمالات و بزرگواري هاي .آقا ابراهيم را نيز ترسيم نكرده اما در ابتدا از خدا تشــكر كردم. چون مرا با اين بنده پاك وخالص خودش .آشنا نمود همچنين خدا را شكر كردم كه براي اين كار انتخابم نمود. من در اين مدت !تغييرات عجيبي را در زندگي خودم حس كردم نزديك به دو ســال تاش، شــصت مصاحبه، چندين سفر كاري وچندين بار تنظيم متن و... انجام شــد. دوست داشتم نام مناسبي كه با روحيات ابراهيم .هماهنگ باشد براي کتاب پيدا کنم حاج حسين را ديدم. پرســيدم: چه نامي براي اين كتاب پيشنهاد مي كنيد؟ ايشان گفتند : اذان. چون بســياري از بچه هاي جنگ، ابراهيم را به اذان هايش !مي شناختند، به آن اذان هاي عجيبش يكي ديگر از بچه ها جمله شهيد ابراهيم حسامي را گفت: شهيد حسامي به .ابراهيم مي گفت: عارف پهلوان .اما در ذهن خودم نام مجموعه را »معجزه اذان« انتخاب كردم شب بود كه به اين موضوعات فكر مي كردم .قرآني كنار ميز بود. توجهم به آن جلب شد. قرآن را برداشتم در دلم گفتم: خدايا، اين كار براي بنده صالح و گمنام تو بوده، مي خواهم !در مورد نام اين مجموعه نظر قرآن را جويا شوم بعــد به خدای خود گفتــم: تا اينجاي كار همه اش لطف شــما بوده، من نه ابراهيم را ديده بودم، نه ســن وسالم مي خورد كه به جبهه بروم. اما همه گونه .محبت خود را شامل ما كردي تا اين مجموعه تهيه شد خدايا من نه استخاره بلد هستم نه مي توانم مفهوم آيات را درست برداشت .كنم بعد بســم الله گفتم. ســوره حمد را خواندم و قرآن را باز كردم. آن را روي .ميز گذاشتم صفحه اي كه باز شده بود را با دقت نگاه كردم. با ديدن آيات بالاي صفحه !رنگ از چهره ام پريد سرم داغ شــده بود، بي اختيار اشك در چشمانم حلقه زد. در بالاي صفحه :آيات 109 به بعد سوره صافات جلوه گري مي كرد كه مي فرمايد سلام بر ابراهيم اينگونه نيكوكاران را جزا مي دهيم به درستي كه او از بندگان مؤمن ما بود 💕join ➣ @montazar 🔹 🔹 ❣ سهم تبلیغی شما: حداقل ارسال به یک نفر❣👆