خبری می رسد از راه خبر نزدیک است آب و آیینــه بیــارید سحر نزدیـک است طبق آیات و روایات رسیده ای قوم! جمعــۀ آمدن او به نظر نزدیک است عاقبت فصــل زمستان به سر آید روزی باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است قطره چون رود شود راه به جایی ببرد به دعای فــــرج جمع اثر نزدیک است با ظهورش حرم فاطمه را می سازیم بار بر بند برادر که سفر نزدیک است راه دور دل مـــا تا به در خیمۀ او از در خانۀ زهرا چقدر نزدیک است آه گفتم کــــه در خــانه و یادم آمد غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است گـــر چه از آتش در ســوخته جانم اما بیشتر روضۀ کوچه به جگر نزدیک است باز کابوس ســـراغ پســـری آمده است باز می لرزد و انگار که شر نزدیک است مـــادرت را ببر از رهگـــذر نامــردان کوچه بند آمده از کینه خطر نزدیک است تا که افتاد زمین زلزله در عـــرش افتاد هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است دو قـــدم رفته،نــرفته نفسش بند آمد پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است داغ مادر به جگر می رسد اما انگار اثر داغ بـــرادر به کمر نزدیک است محسن عرب خالقی @montazeranee