️ای روشنایی سحر فاطمیه ام
صاحب عزای خونجگر فاطمیه ام
ایام می روند به امید دیدنت
یک بار رد شو از گذر فاطمیه ام
دست مرا بگیر و به دنبال خود ببر
تا با تو طی شود سفر فاطمیه ام
آقا! گناه روزی چشم مرا گرفت
رزقی بده به چشم تر فاطمیه ام
با خود همیشه گفته ام آیا نمی شود
دیدار روی تو ثمر فاطمیه ام
وقتی شنیده ام که میایی به روضه ها
هر شب اسیر و در به در فاطمیه ام
در می زنم که اذن عیادت دهی به من
با این امید پشت در فاطمیه ام
امید بر ظهور شما راهیَم کند
هر صبح و شام به مجالس فاطمیه ام
#شعر_مهدوی
@montazeranee