📜
#عیار_این_گوهر
💌شیرینی های یک مهندس
✏️همکار شهید | کتاب جسارت علیه دلواپسی
مصطفی خیلی آدم شیرین و دلنشین و بسیار شاد بود.☺️ غیر ممکن بود که ساعتی در یک جمع باشد و در آن جمع برجسته و پررنگ و شاخص نباشد. شاخص از این نظر که بگوید و بخنداند بدون توهین و بی احترامی به کسی، به طنز نه مضحکه.😃
❗️ این مرزها خیلی مهم است. هروقت به مهندس زنگ میزد در نود درصد موارد تا مهندس گوشی را برمیداشت می گفت:
📞 های (سلام) مهندس جون.
🗣 به مادرش که زنگ میزد با لهجه یزدی صحبت می کرد. به باباش که زنگ میزد همدانی حرف می زد و یک جوری حرف میزد که بخنداند نه اینکه کسی را ناراحت کند. 😀
همیشه به من می گفت: تو مثل چاه پول می مانی که هرچه داخلش میریزی پر نمی شود💵. خب من پیمانکار بودم دیگر. یکسره می گفتم پول ندارم، وضعم خراب است. همیشه می گفت: من از دست تو آرامش و آسایش ندارم و پایانی برای خواسته های تو در این دنیا نیست. این شادی که از این آدم می آمد خیلی زیاد در فضای کارش تأثیر می گذاشت.😌
💫
@MostafaAhmadiRoshan