#خاطره
🔹اعیان و اشراف آمده بودند دیدن امام. هرکدام با هدیهای گرانقیمت؛ پیرمرد آخر مجلس از راه رسید.
هدیهها را که دید از خجالت سرش را پایین انداخت.
گفت: «از مال دنیا چیزی ندارم؛ اما سه بیت شعر دارم در عزای جدّتان حسین علیه السلام؛ هدیه میکنم به شما»
🔹امام کاظم علیه السلام هدیهاش را پذیرفت، دعایش کرد، بعد هم هرچه هدیه آورده بودند به او بخشید...
منبع: مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۸.
☑️
مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب
📡 با ما همراه باشید
🆔 @msagheb_ir