می گویند بایزید شبی تاریک با اصحاب می رفت. سگی به آنها حمله کرد، دیدند بایزید کلمه " لبیک ربی " به زبان آورد. اصحاب تعجب کردند که به چه کسی می گوید؟! چون جز صدای کلب نبود. خلق چه می دانند که ظاهر آن صدای کلب است، باطنش چیز دیگری است. او قهر خدا را می بیند. گفت: موسی‌ای نیست  که دعوی انا الحق شنود ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست چون این اتفاق در شجر افتاد این عارف سبزواری می گوید اندر شجری نیست که نیست؛ وگرنه این زمزمه اندر حجری نیست که نیست؛ این زمزمه اندر مدری نیست که نیست؛ این زمزمه اندر موجی از امواج بحر نیست که نیست؛ این زمزمه اندر وزش باد و صداهای طوفان نیست که نیست؛ این زمزمه اندر صداهای رعد و برق نیست که نیست؛ این زمزمه در صدای گوسفند نیست که نیست؛ این زمزمه در همه چیز هست. همه جا صدای انا الحق هست. همه اشجار این صدا را دارند، همه أحجار این صدا را دارند، همه آبها این صدا را دارند، همه موجودات عالم این صدا را دارند، ولی گوش شنوا نیست؛ برای اینکه نجاح اسما برای آنها نیست. @msaliagha