𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !🩵.
دخترکے چشم آبـے در دل آلمان . متنفر از عطر تلخِ چای و چاۍ دوستان . با پدر و مادرۍ مسلمان و ایرانے
❲ • تیکہ کتـٰاب ˇˇ ❳ اسلام چیزۍ جز انسانیت نداشت و شیعہ شاهـے جز علـے ! علـے تمام نفس‌هایش انسان‌ نوازۍ میکرد چہ بر پیشانـے دوست ، چه بر قلبِ دشمن . بیچاره پدر کہ بوتھ‌ۍ احساسش را سوزاند و کینہ و حماقت بہ جایش نشاند . مگر میشود علـے را شناخت و دوست نداشت!؟چیزی کہ در این بین مدام سوال مۍشد بر لوح افکارم ، مطالبـے بود کہ از بعضـے شیعیان در مورد عدم برادری و وحدت بین شیعہ و سنـے ، درشبکہ‌های اینترنتـے مۍخواندم . مگر مۍشد پیرو علـے باشۍ و رسم بد دهانـے و آزار بدانـے؟ مگر میشد شیعہ‌ۍ امیر بود و اشک نریخت از کشتار مظلومان در یمن و فلسطین و سوریه؟! مگر امکان دارد کھ سنگ مولا را بہ سینه زد و دهان باز کرد بہ زنازاده‌ خواندن پیرو اهل سنت دلـے کھ علـے پادشاهش باشد ، زبان غلاف میکند و پنجہ مشت . اگر حرام زاده‌اۍ هم باشد ، از قبیلہ‌ۍ وهابیت است ؛ نه از برادران سنی‌مان کہ حب علـے لقمہ به لقمہ در کام جانشان ، بذر بندگـے مۍکارد . من معنـے برادری را بین پنجہ هاۍ گره خورده‌ۍحسام در انگشتان همرزمان سنی‌اش دیدم ؛ دربند پوتینـے کہ هر دو گره زدند و عزم ایستادن کردند ، در مقابل حیوان صفتان داعش . - کتابِ‌چایت‌را‌من‌شیرین‌میکنم☕️🤎