✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هفتاد و هفتم ✳️ صف‌آرایی دو لشکر 🔸دعوت از طلحه و زبیر و عایشه برای گردن‌نهادن به حکم قرآن 🔻[ نامه‌ها و پیام‌هایی که به سران لشکر جمل فرستادم، نتیجه‌ای نداد و در نهایت صبح روز پنجشنبه، دهم جمادی‌الاولی، دو لشکر در مقابل هم صف‌آرایی کردند. مالک اشتر را فرمانده جناح راست لشکر و عمار یاسر را فرمانده جناح چپ لشکر قرار دادم و پرچم را نیز به فرزندم، محمد حنفیه، سپردم و خطاب به سپاهیانم گفتم: ] برای شروع جنگ شتاب مکنید تا حجت را بر این قوم تمام کنم. 🔻[ عبدالله‌بن‌عباس را فراخواندم و قرآنی به دستش دادم و گفتم: ] با این قرآن نزد طلحه و زبیر و عایشه برو و آنان را به پذیرش احکام آن دعوت کن و به طلحه و زبیر بگو: مگر شما با اختیار خود با من بیعت نکردید؟ اکنون چه انگیزه‌ای شما را به شکستن بیعت من واداشته است؟ این کتاب خدا میان من و شماست. [ ابن‌عباس با زبیر و طلحه و عایشه سخن گفت: ولی در آن‌ها تاثیری نکرد و دست خالی بازگشت.] ✳️ دعوت از لشکریان جمل برای پذیرش حکم قران 🔻[ لشکر جمل تیراندازی را شروع کرد. باران تیرها بود که به سمت سپاهیان من می‌آمد و همه منتظر بودند دستور حمله را صادر کنم؛ ولی من برای بار دوم می‌خواستم اتمام حجت کنم. از این‌رو قرآنی در دست گرفتم و خطاب به اطرافیانم گفتم: ] چه کسی این قرآن را می‌گیرد و بر آنان عَرضه می‌کند و ایشان را به احکام قرآن فرا می‌خواند؟ البته هر کس این کار را بپذیرد، بداند که کشته خواهد شد! و من در پیشگاه خداوند برای او ضامن بهشت خواهم بود.🌷 🔻[ جوانی کم سن‌و‌سال و سفیدپوش که مسلم نام داشت، برخاست و اعلام آمادگی کرد. من برای بار دوم و سوم پرسش خود را تکرار کردم و مسلم در این دو بار نیز اعلام آمادگی کرد. قرآن را به دست وی دادم و گفتم: ] به سراغ آنان برو و به آنان عَرضه کن و آن‌ها را به آنچه در آن است دعوت کن. 🔻[ مسلم لشکر جمل را به حکم قرآن دعوت کرد؛ ولی عایشه دستور داد وی را تیرباران کردند و کشتند. وقتی این جوان به سمت لشکر جمل حرکت می‌کرد، خطاب به یارانم گفتم: ] ✅این جوان از جمله کسانی است که خداوند دلش را از نور و ایمان لبریز کرده است. او را شهید خواهند کرد و من از همین نگران بودم و تردیدی نیست که این قوم، بعد از کشتن وی، روی رستگاری را نخواهند دید. 🔻[ بعد از شهادت مسلم به سپاهیانم گفتم: ] به خدا سوگند! من از آغاز در باطل بودن راه این جماعت و گمراهی آنان تردید نداشتم و فقط دوست داشتم حقیقت امر برای شما نیز روشن شود. می‌دانید که این جماعت، نخست حکیم‌بن‌جبله‌ عبدی و گروهی دیگر از صالحان را کشتند و اکنون به جوانی که آنان را به کتاب خدا و عمل به آن فرا می‌خواند، با وحشیگری تمام حمله بردند و او را نیز کشتند! 👌دیگر هیچ مسلمانی در جنگ با این جماعت، به خود تردید راه نمی دهد! 📚منابع: ۱. الجمل، ص۳۳۶ ۲. انساب‌ الاشراف، ج۲، ص۲۴۰ ۳. تاریخ طبری، ج۳، ص۵۲۰ ۴. الفتوح، ج۱، ص۱۱۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @nahjolbalagheiha 🌴 درس امیرالمؤمنین علیه السلام📗 http://eitaa.com/nahjolbalaghekhani110arvane ➖🌸🌿🌺➖🍃🌷🍀➖🌿💐🌴➖