💠رد پای نظریه قعود در ماجرای عاشورا💥 🔺در عاشورا بر خلاف آنچه به ما گفته شده است، فقط دو صف نبود. در واقعیت تاریخ، سه صف در عاشورا به خط شدند_ صف ابن زیاد که نماینده‌ی یزید بودند_صف امام حسین «علیه السلام»_ عده‌ای که سر تپه‌ای قعود کرده بودند.این عده ادامه‌ی اصحاب قعود بودند. آنها نه با امام حسین «علیه‌السلام» وارد درگیری شدند و نه با یزید، بلکه از جاده‌ها فرار کردند تا بالای تپه‌ای تجمع کنند. اهل قعود در بالای تپه یا جاهای دیگر، برای امام حسین«علیه‌السلام» گریه و ندبه کردند و از خداوند می‌خواستند که نصر و پیروزی‌اش را بر او نازل کند. این نظریه‌ای که ابو موسی اشعری در ابتدای خلافت امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» پایه‌گذاری کرد و به مرور جز شخصیت اجتماعی مردم کوفه شد. در واقع روان اجتماعی آنها را شکل داد. 📛امر به بی طرفی و توقف، اندیشه و باوری بود که در سرزمینی خاص(کوفه) ظهور و بروز پیدا کرد. این اندیشه در جان کوفی ها نشست و در جامعه‌ی کوفی نهادینه شد. کوفه‌ای که میل به علی «علیه‌السلام» داشت و از تبعیض عثمان بسیار رنجور بود، کوفه‌ای که حرکت علیه عثمان در آنجا رقم خورد وسوسه شد و بی طرفی را ترجیح داد. 💭کسانی که بر سر تپه‌ای قعود کرده بودند را اهالی تپه ندبه نامیدند. این افراد در کربلا حضور داشتند. هر قدر لشکر عمر سعد زیاد بود سه چهار برابر آن بر سل تل بوده‌اند که برای حسین‌ابن‌علی‌ «علیه‌السلام» گریه می‌کردند. اما وقتی می‌بینند حضرت علی اصغر را روی دست گرفته است الله‌اکبر نگفتند و به حضرت ملحق نشدند. 📌باید برویم یقه‌ی اینها را بگیریم و محاکمه‌ی تاریخی کنیم که (شما که بودید؟ چه بودید؟ چه اتفاقی درون شما افتاد که اینگونه عمل کردید؟) و بعد عبور کنیم به زمان خودمان و بیندیشم که(چه ضمانتی است که من چنین نشوم؟) ⁉️ نباید گفت یزید در مقابل حسین «علیه‌السلام» و از این دوگانه نتیجه گرفت که (هر که یزیدی نیست، حسینی است) 📩بلکه از اهالی تپه‌ی ندبه می‌توان نتیجه گرفت که ممکن است کسی نه یزیدی باشد و نه حسینی. باید از این قسمت تاریخ درس بگیریم که صرف این که من گریه می‌کنم و بر سر و سینه می‌زنم، به این معنا نیست که حسینی‌ام.🔺 ▪️برشی از کتاب نوشته حجت الاسلام _🔸🔹_ ‏📱@Nashremaaref_official