.
🕊️
دو کبوتر
محمد بن مسلم میگوید: خدمت حضرت باقر علیه السلام بودم که ناگهان دو کبوتر فرود آمدند و شروع کردند به صدا کردن و حضرت باقر علیه السلام جواب آنها را داد!
سپس حرکت کردند و بالای دیوار رفتند. در آنجا کبوتر نر ساعتی با ماده به صحبت پرداخت، آنگاه پرواز کردند.
من عرض کردم: فدایت شوم! جریان کبوترها چه بود؟ فرمود: ای پسر مسلم! هر چه خدا آفریده از پرنده و چرنده و آنچه دارای روح است، نسبت به ما، از فرزندان آدم مطیع ترند.
این کبوتر نر نسبت به ماده خود بدگمان شده بود، هر چه او قسم میخورد که کاری نکرده، او قبول نمی کرد!
تا گفت: راضی هستی محمد بن علی علیهما السلام در میان ما حکومت کند؟ هر دو قبول کردند.
من به او گفتم که تو در باره کبوتر ماده ستم روا داشتهای! او راست میگوید، کبوتر نر ماده خود را تصدیق کرد.
📔 بصائر الدرجات: ص٩٨
#امام_باقر #داستان_کوتاه
🔰
@DastanShia