.
✨
عنايت سيّدالشهدا (ع)
مرحوم آيت اللّه شيخ جعفر شوشترى رحمة الله عليه مىگويد:
در نجف اشرف تحصيل علوم دينى را به پايان بردم و دوره نشر علم و انذار فرا رسيد. به وطن خود بازگشته و به اداء وظيفه پرداختم و طبقات مردم را به اندازه فهم آنها هدايت مىكردم،
و چون در آثار متعلّقه به وعظ و مصيبت، توانايى و اطّلاع كامل نداشتم در ايّام ماه مبارك رمضان و روزهاى جمعه تفسير صافى را بالاى منبر مىبرد،
و در ايّام عاشورا روضة الشهاده مرحوم ملاّ حسين كاشفى رحمة الله عليه و از روى آنها براى مردم موعظه و مصيبت بيان مى كردم و نمى توانستم از حفظ مطالب را بگويم.
يكسال به اين رويّه گذشت و ماه محرّم نزديك شد. شبى با خود گفتم: تا كى كتاب به دست باشم؟ انديشه كردم تدبيرى كنم تا از كتاب مستغنى گردم.
آنقدر فكر كردم كه خسته شدم و خوابم برد. در عالم رؤيا مشاهده نمودم در كربلا هستم و ايّامى است كه موكبهاى حسينى در آنجاست و خيمههاى آنحضرت برپاست و لشكر دشمن در برابر آنهاست.
من وارد چادر مخصوص سيّدالشّهداء عليه السلام شدم و بر آن امام سلام كردم. مرا نزد خود جاى دادند و به حبيب بن مظاهر فرمود:
اين مهمان ماست. آب كه نداريم ولى آرد و روغن هست. برخيز و خوراكى آماده كن و نزد او بياور. حبيب برخاست و غذايى تهيّه كرد و برابر من گذاشت.
چند لقمه از آن طعام تناول نمودم كه از خواب بيدار شدم و دريافتم كه به دقائق و اشارات مصائب و لطائف و كنايات آثار ائمه مطّلعم به وجهى كه پيش از من كسى مطّلع نبوده،
و هر روز اين اطّلاع و احاطه افزوده مىگشت تا اينكه ماه مبارك رمضان آمد و در مقام وعظ و بيان به مقصود خود بطور كامل رسيدم.
📔 داستانهایی از علماء، ص٨٠
#داستان_کوتاه
🔰
@DastanShia