.
#امام_صادق علیهالسلام
#مرثیه
#سید_جواد_مظلومپور
به تنگ آمد دلم از کينۀ منصور يا جدّا
فلک بين باچهکس کردهمرا محشور يا جدّا
نکرده شرم از روی تو، در آن شام ظلماني
نموده بیحیائی بر سرم مأمور، يا جدّا
پياده، سر برهنه، در پی اسبش دوانيدم
به عذر اينکه من مأمورم و معذور، يا جدّا
دهد دشنام گاهی، گه زند آتش سرای من
عجبخوشداشتند حقّ تورامنظور، ياجدّا
تن اولادتو چونجوجه میلرزید از وحشت
از آنظلمی کهشد در آن شبدیجور، ياجدّا
ندانستم چه بُد تقصیر من کآخر پیِ قتلم
نموده زهر کین در دانهی انگور، يا جدّا
نمیگریم برایخود، فغاندارم بر آن شاهی
که شد با عترتش در کربلا محصور، يا جدّا
اگرخونبارم از دیده بجایاشک عجب نبود
که یاد آمد حسین و وقعۀ عاشور، يا جدّا
ز قلبش تیرزهرآلود را میخواست آنسرور
ز پیش آرد برون اما نشد میسور، يا جدّا
فدایآنشهیگردمکهشدخونجبین غسلش
سم مرکب حنوط و خاک ره کافور، يا جدّا
فدای آن شهی گردم که بُبریدند انگشتش
پیِ انگشتری، آن قومِ از حق دور، يا جدّا
فدایآنشهی گردم کهماند او بیکفن،عریان
خجلشد خاروخس کردش بدنمستور،ياجدّا
فدایآنشهیگردم که بعد از دفن،فرزندش
خطابش کرد «یا مَن نَحرهُ مَنحور»، يا جدّا
به دور بسترمخویشان من، اما به قربانگاه
شه«مظلوم» بود و فرقۀ منفور، يا جدّا
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 کاروان عشق
.