. . 🔹 ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ 🔹 ای دل! مگر نه خاتمه ماه محرّم است؟ باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟" گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت "باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟" گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق "کآشوب در تمامی ذرّات عالم است" صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن "کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است" سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه‌ها "سرهای قدسیان‌همه بر زانوی غم است" آن محشری که کرد به پا چوب خیزران "بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است" رشک مَلَک خرابه‌نشین شد که "محتشم" گفتا: "عزای اشرف اولاد آدم است" ویرانه و دل شب و دردانه و پدر آری؛ بساط عشق به‌خوبی فراهم است فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود بر گِرد شمع دید که پروانه‌ای کم است محتشم كاشانی جواد هاشمی تربت https://eitaa.com/emame3vom/30674 . . بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سلام ای سر خونین، سر برادر من سرت چه‌ها که نیامد عزیز مادر من لبی که بوسه بر آن می‌زده‌ست پیغمبر یزید می‌زندش چوب، خاک بر سر من صدای شیون و افغان به گوش می‌آید صدای وا‌ابتا، ناله‌ی برادر من چه خوب شد سر عباس‌ِ من نبود اینجا ندید وضعِ سر‌ِ تو، لباس و معجر من یزید مست شد الباقیِ شرابش را نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من! همین که حرف کنیزی ما وسط آمد نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من زنی به طفل خودش شیر می‌دهد، ای وای رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من .