#بازگشت_به_مدینه
ديواراي، شهر مدينه، معلومه از دور ،ديگه رسيديم
سالم رفتيم، ولي شكسته، با تن رنجور، ديگه رسيديم
هررفتني، رسيدني، داره ولي ، ما نرسيديم ٣
با دل خوش، رفتيم سفر، ولي يكم خوشي نديديم ٣
----------------
حالا تنها، ميرم تو شهري،كه خاطراتش، تو خاطرم هست
تو هركوچش، گوشه كنارش، يه رد پا از برادرم هست
مگه ميشه، پا بزارم، تو خونه اي، كه تو نباشي ٣
سخته يه عمر ،دل بدي و يهو بخواي ازش جدا شي
------------------
از كربلا، سوغات آوردم، معجر سوخته، پيرهن پاره
از كربلا يتيم اوردم، ولي باگوشه بي گوشواره
سخته برا خواهري كه صبح تا غروب، زندگيشو باخت٣
مگه ميشه؟،بعد دوماه ، هركي ديدش، ماهارو نشناخت٣
-------------
يادم اومد، كه اسباشونم، آب داديم اما، چي شد جوابش
آخر دشمن، يكي يكي كشت، جوونامونو، برا ثوابش
داغ پدر، داغ پسر، هرچي بگيد ، تو كربلا بود ٣
غنيمتا، سهم اونا، سهم ماهم، سر نيزه ها بود ٣
------------
يادم اومد، يه بي حيايي، اومد تو خيمه، بچتو ترسوند
هموني كه، رفتش تو گودال، تو گردن تو، نيزشو چرخوند
آخه خودم ديدم داداش چقدر بالاسرت شلوغه
با گوشه ي چشمت ديدي ،كه دور خواهرت شلوغه
— — — — — — — — —
سبك: فرهاد ندرخاني
شعر: حسين مخلص ابادي
.