از سفر اومدی ای سایه‌ی بالاسر من تا که مرهم بذاری رو زخم‌بال و پرمن اینکه‌دیدم‌سرتو دوروز‌ پیش میون‌طشت بیشتر از کلّ‌سفر به‌دخترت‌سخت‌گذشت چی‌به‌سرتواومده؟  کی‌به‌لب‌توچوب‌زده؟ اینکه‌موهات‌پریشونه  برای‌دخترت‌بده گریه برا رگات‌کنم یابشینم‌نگات‌کنم؟    دلم‌میخوادببوسمت تا جونمو‌فدات‌کنم بابای‌خوب‌من‌حسین منی‌که‌بازوی‌تو بالش‌زیر سرمه چندشبه‌که‌خاک‌ویرونه‌دیگه‌بسترمه به‌خدا‌خسته‌شدم‌دیگه‌ازاین‌دربه‌دری بگوبرگشتی‌بابا تا منو همرات ببری خسته‌ترازهمه‌منم شبیه‌فاطمه‌منم اونی‌که‌توسه‌سالگی باباقدش‌خَمه‌منم زجرحرامی‌اومدو تامی‌تونست‌منو زدو خیلی‌چشیدم‌این‌روزا تلخی‌طعم‌لگدو بابای‌خوب‌من‌حسین توروجون‌دخترت،چشماتوواکن‌ای‌پدر ببینی‌باصورتم‌چه‌کرده‌شمرِ‌ خیره‌سر دخترتو خیلی از حرمله‌بیزاره‌بابا یه‌جوری‌منوزده‌هنوزچشام‌تاره‌بابا دیراومدی‌کنار‌من  دیگه‌تمومه‌کارمن یه‌کم‌دیگه‌که‌دفن‌شدم‌ بشین‌سرمَزارمن بابای‌سرجدای‌من تومجلس‌عزای‌من بمون‌وبا‌همین‌گلو  قرآن‌بخون‌برای‌من بابای‌خوب‌من حسین ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @navaye_asheghaan