(ع) 💠💠 اللهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک... "يا رب الحَسن، بحق الحَسن، اِشف صدر الحَسن، بظهور الحجة، يا رب الحسین، بحق الحُسین، اِشف صدر الحسین، بظهور الحجة ، يا رب الحجة، بحق الحجة، اشف صدر الحجة، بظهور الحجة " هر کس از دل دعا دارد امیدی بر شفا دارد درد ما را تویی درمان درد دوری دوا دارد چشمم به در است بیا مهدی وقت گذر است بیا مهدی با چشمم راهت را جارو زده ام من منتظرم من منتظرم با دست خالی بر تو رو زده ام من منتظرم من منتظرم بیا آقای من... حالا همه آقا و مولامون رو صدا بزنیم:... یاصاحب الزمان... السّلامُ عَلیکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رسولِ اللّهِ یا حُجةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سیدناوَ مَولانا اِنا توجَّهنا وَستَشفَعنا وَ توسلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یدی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد هر کسی گفت از کَرَم، گفت از سَخا، گفتم حسن یا کریم و یا ربِ وقت‌ِ مناجاتم شده من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم‌ حسن ناامیدِ کوچه ها کِی ناامیدم می کند؟ زود حل شد مشکل من‌ هر کجا گفتم حسن نام او را می برم زهرا تفضّل می کند تا بگیرد فاطمه دستِ مرا گفتم حسن *چندین مرتبه سراغ داریم حضرت زهرا سلام الله علیها گله کردن از روضه خوانها، که مگر حسن پسر من نبود؟ چرا برا حسنم اشک نریختید؟ روضه نخواندید؟ چرا مجلس روضه براش نگرفتید؟ به اون شاعر فرمودند: چرا برا حسنم شعر نمیگی؟....* در شلوغیِ حرم ناله زدم ای بی حرم! هر زمان رفتم‌ به پابوسِ رضا گفتم حسن کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن فکر‌ کردم در بقیع ام، گوشه ای کِز کرده ام بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم‌ حسن کوچه های تنگ یک روزه حسن را پیر کرد رد شدم‌ با گریه از این کوچه ها گفتم حسن *عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...* مگه یادم‌ میره‌، من بودم‌ و یه‌ گلِ پرپر مگه یادم‌ میره‌، خاکِ روی چادرِ مادر مگه یادم میره، زخمِ روی بالِ کبوتر مگه یادم‌ میره، خونابه ی صورتِ مادر *عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: حسنم مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... عبدالزهرا! ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي... ناله بزن یا زهرا!... مردک پست که عمری نمک حیدر خورد داد زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجۀ پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد خدایا به پاره های جگر امام مجتبی، به غریبی امام‌مجتبی که هم تو خونه غریب بود و هم بیرون خونه، به گریه های امام حسین بالا سرش، به اشک های عمه ی سادات زینب کبری، خدایا! فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، رهبر عزیزتر از جانمون رو حفظ بفرما، انقلاب مارو به انقلاب امام زمانمان متصل بفرما، شر اسرائیل و آمریکا و انگلیس به خودشون برگردان، مردم مظلوم غزه را نصرت عطا بفرما، مرگ مارو شهادت در رکاب امام زمانمان قرار بده، اموات ما ببخش و بیامرز، شهدای ما مقامشون عالیست متعالی بگردان... خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار... تعجیل در ظهور آقا امام زمان، شادی ارواح طیبه شهدا، شادی روح اموات صلوات بلند و جلیل...* 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2