نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت صد و سیزدهم خسته به هتل رسید ، محمدحسین و سجاد در حال شام خوردن بودند . چند ل
محافظ عاشق من قسمت صد و چهاردهم کلید را چرخاند و در را باز کرد ، دختر قد بلندی با مو های خرمایی سرکی کشید و با دیدن مهدا گفت : سلام ، مینا رضوانی تویی ؟ ـ سلام ، بله . و شما ؟ ـ هانا جاویدم ، دانشجوی ارشد نویسندگی تئاتر مهدا انتظار نداشت هانا خواهر مقتول هیوا جاوید را در اتاقش ببیند . لبخندی زد ، دستش را بسمت هانا دراز کرد و گفت : خوشبختم هانا ـ منم همین طور ، داروسازی خوندی ؟ ـ آره ، شما تنهایی ؟ ـ نه با یکی از دوستام اینجام حمامه ـ آهان ، درست م.. صدای در صحبتش را قطع کرد ، در را باز کرد . با دیدن امیر از اتاق خارج شد و در را روی هم گذاشت . ـ سلام ، خوبی ؟ ـ سلام ، ممنون . آرام ادامه داد ؛ هم اتاقیم هاناست امیر متعجب رو به مهدا گفت : هانا ؟ مطمئنی ؟ ـ آره ، شما هم برید تا ندیدتون ، باید فکر کنم ... با یاس هماهنگ باشید شاید خواستیم یه حرکت بزنیم بهایی ها سوپرایز بشن ـ باشه ، اینم شام شما . خواهشا یکم به خودتون اهمیت بدین ـ چشم ، ممنون . ـ خواهش میکنم شب بخیر . مهدا در اتاق را باز کرد و گفت : شب تو هم بخیر مهرداد جان هانا : دوست پسرت بود ؟ مهدا : یه چیزی تو همین مایه ها ... با هم روی پروڗه ی تحقیقاتی برای مسابقه کار کردیم ـ موفق باشین ـ تنکس ، تو هم همین طور مهدا لباسش را عوض کرد و روی تخت دراز کشید تا به چشم های خسته اش استراحت دهد . هانا : شامتو بخور ـ میل ندارم ـ خب پاشو بریز تو سطل خیلی سیرم حالم بهم خورد از بوش ـ حیف میشه ، میدونی چند نفر به همین غذا محتاجن ـ به من چه ؟! به سمت غذا خیز برداشت و کمی از آن را خورد که به یاد مادرش و سفارش هایش افتاد . از صبح تلفنش را خاموش و با مادرش صحبت نکرده بود مطمئن بود الان نگرانش شده ، تلفن همراهش را روشن کرد و سیل تماس های بی پاسخ و پیام ها روانه شد ۲۰ تماس از مادرش ۱۷ تماس پدرش و . . خانه را گرفت و به بالکن رفت . صدای مادرش در گوشش پیچید که با لحن پر از نگرانی او را شماتت میکرد . ـ مهدا ؟ دختره بی فکر ، کجایی از صبح تا حالا ؟ ینی یه درصد به این فک...... ـ سلام مامان جونم ـ سلامو ، لا الا... اخه بچه من که مردمو زنده شدم ـ من فدای شما بشم ، ببخشید درگیر بودم ۱۰ دقیقه با مادرش صحبت کرد و به بهانه خستگی از مادر همیشه نگرانش خداحافظی کرد تا بتواند روز گذشته اش را تحلیل کند . ادامه دارد ... @negaheqods