۱ (امام سجّاد ع) ماتم و عزای، زَیْنُ‌الْعابِدِین است از فِراقِ بابا، باقرش حزین است مسموم زَیْنُ‌الْعابِدِین مظلوم زَیْنُ‌الْعابِدِین زاده‌ی حسین آن، بی‌معین و مظلوم کُشته از جفا شد، آن امامِ معصوم کرد دشمنش از، راهِ کینه مسموم باقِرُ الْعُلومَش، زین جفا غمین است آن‌که کربلا را، دیده با دو عَینَش زیرِ سُمِّ اسبان، پیکرِ حسینش بی‌دو دست دیده، ماهِ عالَمَینَش قطعه قطعه دیده، شِبه یا و سین است بس‌که غم به قلبِ، نازنین رسیدش بعدِ کربلا کَس، شادمان ندیدش عاقبت عدو کرد، از ستم شهیدش قلبِ شیعیان زین، ماجرا حزین است آن‌که بود معنا، واژه‌ی دعا را می‌نمود عبادت، ذاتِ کبریا را چون بدید بسیار، ظلمِ اَشقیا را پُر زِ خون دلش از، جورِ مشرکین است بعدِ ماجرای، آن قیامِ خونین در تمامِ ایّام، بُد حزین و غمگین بر دلِ حزینش، بود گریه تسکین در لِسانِ تاریخ، ماجرا چنین است آن امام تا بود، حالتش چنین بود بهرِ مستمندان، یاور و معین بود حامیِ ضعیفان، یارِ مسلمین بود این رَویه کارِ، رهنمای دین است هر زمان که می‌دید، آبِ خوشگواری اشکِ غم زِ چشمان، می‌نمود جاری یادِ بابْ می‌کرد، آن عزیزِ باری داغِ کربلا چون، با دلش عجین است شد به زهرْ مسموم، اندر آخرِ کار از جفای دشمن، آن ولیِ دادار در بقیع مدفون، گشت آن به غم یار چون ستم مرامِ، دشمنانِ دین است ای خدای منّان، وی عزیزْ داور حُرمتِ وصیِ، چارمِ پیمبر حاجتِ محبّان، از کَرَم برآور بر دَرَت «مقدّم» زار و مُستَکین است زمینه:بهرت آورم آب،غم مخور عموجان @nohe_sonnati