😍
#خواندنی | نشانههای امید
👀 حاشیهنگاری دیدار نخبگان و استعدادهای برتر با آقا
🫀 دلهایشان زنده است، چشمهایشان درخشان و جانهایشان نیرومند؛ درست همانطور که امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصف صاحبان دانش گفته. این دلهای زنده و چشمهای درخشان و جانهای قوی، خودشان را به حسینیه امام خمینی رحمهاللهعلیه رساندهاند تا از چراغی که در ذهن دارند، با رهبرشان گفتوگو کنند. آنچه میخوانید، روایتی است از این دیدار، دیدار نخبگان با آقا.
🥺 دختر باقیمانده نم اشک را از پلکهایش میگیرد و با نگرانی میپرسد: «جلوی دوربین خیلی معلوم بود که گریه کردهم؟!» با لبخند میگویم که نگران نباشد، این حسینیه گریه از سر شوق، بسیار به خودش دیده! گریه او البته تنها از سر شوق نبود. اعتراض هم در خود داشت و اصلاً همین اعتراض توجه رضوانی را به خودش جلب کرده بود!
😇 از دختر میخواهم خودش را معرفی و ماجرا را از اول برایم تعریف کند تا بهتر بفهمم چی به چی شد! «محدثه عبدلی»ست. دکترای نانوبیوتکنولوژی دارد و از کرمانشاه آمده. میخواسته خارج از برنامه، وقتی هم در اختیار او بگذارند تا با رهبر صحبت کند، اما بهخاطر ضیق وقت، میسر نشده. وسط گلایههایش بوده که علی رضوانی، خبرنگار صداوسیما، با دوربین سر رسیده و میکروفون را گرفته جلویش تا حرفهایش را از تریبون صداوسیما به گوش مسئولین برساند. حالا دردهایی که میخواسته خودش به رهبر بگوید، راه اشک را به چشمهایش باز کردهاند.
🤔 میپرسم: «خب چی میخواستی به رهبر بگی؟» باز گریهاش میگیرد: «من و همسرم هر دومون دکترای بیوتک داریم، اما توی شهرمون هیچ جایی برای فعالیت علمی و پژوهشی برای ما نیست. همسرم الان بیکاره.» بعد هم از من میپرسد: «یعنی اینا پخش میشه؟ همة حرفام رو زدم ها!» انگار که دل تکانده باشد از حرف و کمی سبک شده باشد، میرود مینشیند روی صندلیاش، کنار چند صد نخبه دیگری که امروز، بیستوهفتم مهر ۱۴۰۱، برای دیدار با رهبر انقلاب، خودشان را از سراسر ایران به حسینیة امام خمینی (ره) رساندهاند.
👈 کمی آنطرفتر از محدثه، «حمیده مجد» نشسته، خانم مهندسی که بهرهبردار حوزه معدن است. عنوانش برایم ثقیل است! ناشیانه میپرسم: «یعنی شما توی معدن کار میکنین؟!» میخندد و توضیح میدهد که...
🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا
#نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐
https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=22280