هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
هرگاه می‌نویسم حس میکنم بزرگترین بار خلقت را به دوش می‌کشم از بس که این واژه ها سودای به میدان زدن و شهید راه حق گویی شدن دارند... اهل قلم‌های پاک خوب می‌دانند واژه باید نور داشته باشد، خاصیت داشته باشد، و قدرت داشته باشد، تا تاریکی را کنار بزند، مرهم دردهای بشر شود، خوبی ها را نشان بدهد و از خوب ها بگوید وگرنه مشتی واژه عقیم کاغذپرکن ظاهراً جذاب به چه کار می آید؟ وقتی کلمات نماینده تام الاختیار خداوندند و قرار است انعکاسی از صفات او در صفحه‌ی زمین باشند... انعکاسی از رئوف بودن، جمیل بودن، قوی بودن، رحیم بودن، و غفار بودن... اگر فقط زیبا و دلنواز وصله‌ی جان کتاب‌ها باشند، به چه کار می‌ آیند؟ اگر پرده ‌های عادت را کنار نزنند، تا نور خلیفه اللهی به پیکره دنیا سرریز شود، اگر فقط یک مشت واژه‌ی شیک دلفریب زیر پتوی روزمرگی باشند و تن انسان خفته را به محراب عمل به تکلیف و جهاد مؤمنانه نکشانند، اگر راز عاشقانه زیستن را برملا نکنند و از مسیر الهی آرامش نگویند و دست آدمی را از بین لایه‌های سنگین عادات سخیف بشری به آسمانی ها نرسانند، به چه کار می‌آیند؟ از چیزهای خوب زیاد گفته‌اند و زیاد گفته‌ایم... وقتش رسیده این نوشته ها از پشت پنجره‌ی تکرار و رخوت بلند شود و بیاید وسط روزمرگی‌هایمان و با صدای بلند بگوید هرچه از عظمت خوبی‌ها گفته‌ایم و گفته‌اند بس است بلند شو و در تنفس همه‌ی لحظه هایت خوب باش... وقتش رسیده نوشتن هایمان مرد میدان عمل باشند و حی و خضرمان کنند... زندگی ببخشند و گل‌های اراده را پرورش دهند و خوبی ها را تکثیر کنند... و در آخر ما را به او برسانند...به اویی که در کتابش به قلم و آنچه می‌نگارد سوگند یاد کرده... درست شبیه رسیدن مردی در نیمه شب فرودگاه بغداد وقتی فقط چند ساعت قبل با واژگانی از نور بر جان تاریخ نوشته بود: خدایا مرا پاکیزه بپذیر... 👇🌱 @saharshahriary