ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ از ما بگو ] از طرف ما بگو [ حق ناشناسان ] قدرناشناسان، مردم ناسپاس، مردم پست [ گوی چوگان ] توپ گرد و چوبی کوچکی است که با چوگان بر آن می کوبند ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ آدم حق ناشناس و آدم قدر ناشناس لایق بودن و ماندن نیست و نباشد بهتر است، سَر بر تن چنین آدمی سنگینی می کند و سَر باری گران بر دوش چنین آدمی است. چنین سَری بقول حافظ لایق جدا شدن و گوی شدن است؛ گویی که با چوگان آن را بکوبند و این سو و آن سو بفرستند. حالا فرقی نمی کند که این جنس آدم ساکن کدام خاک باشد که هر کجا باشد لایق نیست و تنها لایق گوی شدن و زخم چوگان دیدن است، بخصوص اینکه این حق ناشناسی و ناسپاسی نسبت به اهل ایمان و معرفت باشد و به همین خاطر حافظ به ساکنان شهر یزد خطاب می کند چون مردم یزد از گذشته اهل ایمان و معرفت بودند و دیار یزد بعنوان دیار مؤمنین مطرح بوده است. حافظ می گوید: ای باد صبا! تو که می وزی و تو که به کوی خوبان گذر می کنی، وقتی که به دیار یزد و مردم شهر یزد رسیدی، از قول و طرف ما به آنها بگو: کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما سَر های انسان های حق ناشناس و قدر ناشناس باید گویی برای چوگان شما باشند؛ یعنی آرزو می کنم همچنان که آنها دل های شما را خسته و آزرده کردند و بر شما با رفتار و کردار ناپسند زخم و آسیب زدند، خود آنها هم به دست شما آزار و آسیب ببینند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________