|محسنِ دوست‌داشتنی فعالیت های کل هفته محسن یک طرف، جمعه ها هم یک طرف! جمعه که میشد بعد از نماز جمعه، پیرزن و پیرمرد هایی را که میدید بدون وسیله هستند، سوار ماشین میکرد و تا خانه‌شان میرساند...🚘✨ بین این مسافرهای دوست داشتنی، ماجراهای جالبی هم پیدا میشد! مثلا یک بار مسافر محسن، یک مادر شهید مفقود الاثر بود که ۳۳ سال چشم انتظار پسرش بود🥺 از آن ملاقات به بعد محسن شده بود پسر آن مادر...به مادر سر می‌زد و کمک میکرد! اما این تنها مادر شهیدی نبود که محسن را می‌شناخت...❤️‍🩹 محسن زندگی‌اش را با شهدا ساخته بود مگر میشد هوای پدر و مادر شهدا را نداشته باشد؟! این هم شبیه بقیه کارهای خالصانه و بی‌سر و صدایش بود...🌿 از کمک به مستمندان و بنایی در خانه‌شان، تا همکاری با خادم مسجد بعد از هیئت! برای همین وقتی محسن در سوریه شهید شد خیلی ها عزادار شدند؛ خیلی ها پسرشان را از دست دادند... مادران و پدران شهدا برای بار دوم! حتی میگفتند در مراسم شهید چندین اتوبوس حامل پیرزن ها و پیرمردها شرکت کردند.