#یڪ_جرعـہ_شعر
ايوان نجف عجب صفائي دارد
حيدر ، بنگر چه بارگاهي دارد...
اي كعبه به خود مناز از روي شرف
جايت بنشين كه هر كه جائي دارد...
هرگز نكند واهمه از روز جزا
هر كس چو علي پشت و پناهي دارد...
ريزَد گُنَهش به مثل برگ پائيز
گر زائر دلخسته گناهي دارد...
هرگز نشود ديده او نابينا
هر كس كه بر اين بقعه نگاهي دارد...
خوشبخت كسي كه اَندر اين وادي عشق
با راز و نياز اشك ، آهي دارد...
بي حُب علي عبادت نامقبول است
با مِهر علي قدر و بهائي دارد...
هر كس كه نَگَشت پيرو مكتب او
قطعا تو بدان راه خطايي دارد...
حاجت بطلب هميشه از شاه نجف
زيرا كه يَد گِره گشائي دارد...
بَر وادي رحمتش دو صدبار سلام
مدفون دو سه صد مرد الهي دارد...
از كوفه رسد ناله حيدر بر گوش
زان خانه پر نور كه چاهي دارد...
نوميد نگردد ز سراي علوي
هر كس به درش دست گدائي دارد...
رحمت به روان آنكه گفت اين مصرع
ايوان نجف عجب صفائي دارد...